نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

(CPU) خوبم آرزوست...

قطعا دیدمش!

شاید حتی سی ثانیه هم خیره شده باشم به چهره‌اش...حتی دیده‌ام که لبخند می‌زند به من...

اما اصلا نفهمیدم که چرا باید زل بزند به من و بعد هم از آن ور مترو بیاید این‌ور...نفهمیدم چقدر زمان برد تا از ژست آدم های کر و لال بیرون بیایم و  با همکلاسی‌ام که متعجب رفتار من بود حال و احوال کنم!

چندی پیش‌تر که بدترش رخ داد! 

دیدمش..شناختمش..دیدم لب‌هایش تکان می‌خورد و حتی فهمیدم سلام کرد! اما بی توجه! مسیرم را ادامه دادم و بعد از 2-3 دقیقه‌ای فهمیدم باید می‌ایستادم و سلامش را پاسخ می‌دادم!!!!

نه کر شده‌ام نه کور! می‌بینم..می‌شنوم...اما انگار مغزم پردازش نمی‌کند! 

هنگ می‌کند، به قول مکانیک‌ها گیرپاژ!

سی پی یوی (CPU) خوب برای مغز سراغ ندارید؟


 

پ.ن1: هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم...

پ.ن2: این نگاشته کاملا جدی می باشد .. چند وقتیه واقعا قدرت پردازش ذهنم اومده پایین! میترسم کم کم ارور بده!

 

نظرات 10 + ارسال نظر
شهید نشده جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ

دلتون گیرپاژ نکنه
طنابتون با خداپاره نشه

سلام
ممنون
انشالله...
البته اگر طنابی وصل باشه اصلا..

۲۰۶۶ جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ب.ظ

سلام
خب..
فکر کنم دویست تومن باید پیاده بشید

سلام

Money doesn't matter when it comed to brain!

شما تست کردین قبلا؟ جواب داده؟

گویای خاموش شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ق.ظ

به نام خدا

سلام


پس دیگه واجب شد یکی از روزایی که کلاس داری سرزده بیام دانشگاه و بهت سلام کنم!


سلام
اتفاقا اینجا تعمدا نوشتم که کسانی که با من در دنیای حقیقی در ارتباطند ری اکشن ندیدین از من متعجب نشن

وضعم خیلی خرابه
گویا....
نهههههههههههه؟
به من حقیقت رو بگین...من طاقتشو دارم

ستایش شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ق.ظ http://http://nobodylovesme.blogsky.com/

سلام
خدا به داد همکارانت مخصوصا اون مدیره که خیلی ماجرا ساز بوده برسه با این اوضاع و احوالت

سلام...
کدوم مدیره که خیلی ماجرا ساز بوده؟
الان دیگه ماجرا ساز نیست؟
الان شما به منزله ی همکار من بفرمایید وضعیتم خیلی خرابه؟ خیلی براتون محسوس بوده تا الان؟
بگید من طاقتشو....سعی می کنم داشته باشم

باران شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:52 ب.ظ

سلام

منم بعضی وقتا اینجوری میشم، گاهی دنبال چیزی میگردم، نگاهش می کنم اما دیر میفهمم این همونیه که دنبالش بودم، دیر تشخیصش میدم

خب در مورد آدمها توضیحش و اینکه اون طرف باور کنه که راس میگی سخت میشه

پی نوشت......................................

هِــــــــــــــــــی زندگی! گاهی چقد سخت میگذری

سلام...
اره!
هی زندگی خیلی سخت تر میگیری....

خب یکم آسون بگیر ...رفوزه میشیماا
(طرح رایزنی با زندگی)

کدخدا شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:11 ب.ظ

ما که چیزی نفهمیدیم!
حس میکنم هر چی "ننوشته‌ها" جلوتر میره، من بیشتر عقب میمونم ازش!(لااقل عکس منظره میذاشتین که ما باهاش ارتباط برقرار می‌کردیم)
اجالتا cpu خوب گیر آوردید، برای ما هم سفارش بدید..
زت زیاد!

سلام کدخدا
خیالم راحت شد...
وقتی مینوشتم به ذهن و مغز خودم شک کرده بودم
اما گویا همه اینطوری شدن..تاثیر سرب هواست یحتمل!

اصلا نگران نفهمیدن اراجیف ننوشته ها نباشید.... حال نویسنده اش رو به وخامته

گویای خاموش شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ب.ظ

به نام خدا

سلام

امروز نشسته بودم توی تاکسی، فایل برگه هام روی پام بود، کیفمم روی فایل.
بعد ناگهان احساس کردم کیفم رو جا گذاشتم!!!
یهو از جا پریدم! به تکاپو افتادم که ببینم کجاست، یهو دیدم خو جلو چشمم روی پامه!!
جالب این جاست فایل به اون باریکی که تازه زیر کیف هم بود رو حس کردم، اما کیف به او گندگی رو...

خواستم بگم تنها نیستی! :دی


فردا دانشکده ای؟
نترس، نمی خوام سلامی که بهت وعده دادم رو به جا بیارم :دی
فقط ممکنه یه سر برم یونی، گفتم بلکه ببینمت

سلام
یادته سر اون بوت هم به من خندیدی و بلا داشت سرت می اومد؟
امروزم آه منه گرفتدت!

قطعا هستم..اگر صبح میای بیا سر کلاس دکتر مرعشی..چه استاد ماهیه این انسان...
مطمئنی اینجا رو چک میکنی تا فردا؟

گویای خاموش یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ق.ظ

به نام خدا

سلام


اینو که احتمالاً بعد از کلاسای فردات می خونی!

اتفاقاً داشتم می رفتم بخوابم، یهو یادم اومد بیام این جا رو چک کنم :دی
اگرچه چک هم نمی کردم خب فردا اس می زدم بهت.
نمی دونم ساعت چند بیام.
اتفاقاً امروز ذکر خیر دکتر مرعشی بود، البته من تا حالا ندیدمش! :(

حالا ما دکتر غریب :دییی (با دکتر قریب اشتباه نشه :دی) رو هم ببینیم کفایت می کنه :دی

تا خدا چی بخواد :)

سلام

اتفاقا منم قبل از کلاسام خوندم
:دی
دکتر غریب....
من ام ای (M.A.) رو بگیرم..پ هاش د (Ph.D.) پیش کشم!

گویای خاموش یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:20 ق.ظ

به نام خدا

سلام


اینو که احتمالاً بعد از کلاسای فردات می خونی!

اتفاقاً داشتم می رفتم بخوابم، یهو یادم اومد بیام این جا رو چک کنم :دی
اگرچه چک هم نمی کردم خب فردا اس می زدم بهت.
نمی دونم ساعت چند بیام.
اتفاقاً امروز ذکر خیر دکتر مرعشی بود، البته من تا حالا ندیدمش! :(

حالا ما دکتر غریب :دییی (با دکتر قریب اشتباه نشه :دی) رو هم ببینیم کفایت می کنه :دی

تا خدا چی بخواد :)


پ.ن. چرا سند نمی شه؟
اگه این بارم نشد دیگه می رم بخوابم

این موقع شب حرجی بر تو نیست که دوبار دوبار کامنت می فرستی..
:دی
سی پی یو گیرم اومد برا تو هم میگرم
:دی

محسن چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ب.ظ http://fun4u90.blogsky.com/

سلام.به ما هم سر بزن قابل دونستی لینکمون کن.ممنون

سلام
قابلید ولی اینجا هیچ کس لینک نمیشه با عرض پوزش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد