نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

"به‌داشت"

روز اولی که لیوان را روی میز دیدم، زردی رنگش توجهم را جلب کرد. زرد متمایل به نارنجی که حکایت می‌کرد برای نوشیدن آب پرتقال استفاده شده و احتمالا از دیروز بر روی میز جا مانده است.

خیلی جای سوال نبود چه کسی؛ یحتمل آقای همکار بود که  هر از گاهی با صدای فین و خلط و عطسه‌های سایز خانوادگی! به همه می‌فهماند گلوی چرکینی دارد.

اصلا نمی‌توانم درک کنم چطور یک نفر نمی‌داند و یا نمی‌تواند درک کند در محیط عمومی باید از تولید این اصوات، حداقل دو مورد اولی، خودداری کرد!

روز دوم هم لیوان همان‌جا بود، جنب مانیتور، بدون اپسیلون ذره‌ای جا‌به‌جایی و فقط زردی‌اش به خاطر واکنش‌های شیمیایی با هوای سالن تیره‌تر می‌نمود؛ در کنارش هم پاکت آبمیوه‌ی همان آقای همکار قرار داشت که دیگر -یحتمل به دلیل عفونت شدید گلو- نیازی به لیوان نداشت و با پاکت هورت می‌کشید!

 داشتم به همان گزینه‌ی «نفهمیدن فلسفه‌ی تولید اصوات مذکور» فکر می‌کردم که آقای همکار دیگری رد شد و برای خودش از همان پاکت آب‌میوه، همان لیوان را پر کرد و نوشید!

 کم مانده بود فقط به افتخار همه‌ی میکروب‌هایی که بالا کشیده، تُست پروپوز کند!



پ.ن: از آدم‌هایی که بهداشت شخصی را رعایت نمی‌کنند هیچ وقت توقع نداشته باشید بهداشت کلام را رعایت کنند!

پ.ن1: یک ندایی درونم فریاد می‌کند ببندم کامنت دونی رو!

پ.ن2: فقط ده دقیقه یاد همکار خیلی اسبقم کردم، شب پیامک داد احوال‌پرسی! آن وقت یک هفته است هر روز یادت می‌کنم و تو عین خیالت هم نیست! (مخاطب خاص دارد!)

نظرات 23 + ارسال نظر
۲۰۶۶ چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ب.ظ

سلام
به خاطر پ.ن ۱ که مجبور نشید ببندید کامنتدونیتونووو هیچی نمی گم و شما رو از نظرات عالی و گوهر بارم محروم میکنم.باشد که هدایت شوید (ندایی از درونتان گفت: عمرا)

فقط شمام( همه ی اوناث و ذکور- ایش اینقد بدم میاد از کلمات اوناث و ذکور و ...:دی) قول بدین که چیزی نگید که مجبور بشم بزنم زیر قولم.
دیگه همین دیگه

سلام

نه دیگه! وقتی باز گذاشتمش یعنی بسته نمیشه
:دی

ندای درون رو خوب اومدید! بدانید و آگاه باشید که هدایت به وسیله شما یعنی گمراهی!

--------------------------------------------

من واقعا درک نمیکنم چرا جبهه میگیرید علیه این ها! انصافا! از این دست موارد ندیدید؟!؟

البته چون شمایید باید بگم یه بارم یکی از همکارای گرامی در لیوانی که دیروز شیر خورده بودن چای می نوشیدن! اونم با چه لذتی! ( خانوم هستن) منتهی کیسشون قابلیت اکسپندیشین نداشت!
ایشونم درک نمی کنم یعنی!

گویای خاموش پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:27 ق.ظ

به نام خدا

سلام

با لیوان شیری، اونم مال روز قبل، چای خورد؟!!
حالا رنگی که چای از شیر به خودش می گیره هیچ، خو شیر داخلش فاسد شده که...

(اول از خانومه شروع کردم که آقایون بهشون برنخوره...)
:پی
-------

من یه مشکلی دارم که الآن که فکر می کنم می بینم چند وقتی ه (لااقل این حدود 10 روز اخیر) انگار که این صدا رو دیگه نشنیدم!!!
خدا رو شکر!
حالا ولی می گمش چون یه مدت این قدددددددددر روی اعصابم بود که می خواستم خفه بشم از شدت این حالت:

آقای همسایه ی (فکر کنم دیوار به دیواری، گاهیم حس می کردم شاااید طبقه بالایی)، انگار که مدت ها بود مریض بودن، یعنی چندین ماه هااااااااا ! بعد اون صدا از نوع دومی که توی متنت گفتی رو هر روز با شدت تمااااااااااام تر ایجاد می کرد! این قدر بلند که صداش بلنننند توی خونه ی ما هم میومد!! (ای لعنت به این دیوارهای کاغذی!!!!)

بعد از یه مدت مطمئن شدم این مشکلش اساسی ه، یعنی اصلاً حال طبیعی نداشت طوری که گاهیم دلم براش می سوخت که یعنی این واقعاً این قدر مریضه؟! آخه خییییییییلی غیرطبیعی بود!

و این قدر صداهاش تهوع آور بود که من پیش خودم می گفتم حالا خودم هیچ، خدایا اگه یه روزی توی این خونه یه مهمون بیاد که آبروی من می ره!!!

باز خوبه آقا بود و در طول روز توی خونه نبود...
اما صبح های زود و شب ها و حتی گاهی نصف شب ها صداش می یومد!
یعنی فکر کن توی خونه ت هم آسایش نداشته باشی!
قشنگ صبح به صبح هم که می خواست بره سر کار، اوج صداها بود... و من هم اگر بیدار بودم...
حتی یه وقتایی بلند بلند (در حدی که خودم بشنوم :دی) شروع می کردم به بد و بیراه گفتن! رسماً فحش می دادما :دییی داشتم روانی می شدم دیگه!!
یعنی من نمی دونم این گلو چه استقامتی داشته که از بین نرفته!!! :پی

شایدم ایشالا از بین رفته که چند روزه دیگه صداش نمی یاد!!!

سلام
گویا خب فرق داره! اونجا میشد گفت چهار دیواری اختیاری!
ولی در مورد نوشته من! در یک مکان عمومی! با حدفاصل دو متر!!!
چه باید کرد؟

تران پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:41 ق.ظ

بابا من که گفتم بی گوسفند هم هستم ... دیگه کامنت دونی بستن نمیخواد که ...عجبا این محبوبیت ما دردسر شده برا دوستان



آآآخ من هم یه دوستی دارم (همکلاسی های دخترم)داغون ..حالا نه به داغونی این جماعت ولی هربار بحث خورد و خوراکش میشه ...میگم آآآآخ!

سلان
کامنت دونی رو از دست تو نمی خوام ببندم که!‌از دست انتقاد ناپذیری این جماعت ذکور میخواستم ببندم !

آخ آخ ...
یاد مدل خوردن این جماعت می افتم! از هر چی خوردنیه سیر میشم!!!

۲۰۶۶ پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ق.ظ

سلام مجدد

سکوت به من نیومده. حالا هرچی میخوام هیچی نگم اگه گذاشتد

یه همسایه داریم تو آپارتمان پشتی که همیشه صب و شب از همون صدا ها از خودش در میاره. خیلیییی بلند. به طوریکه اپارتمان جلویی ما هم شاکی شده بود. بعد همه فکر میکردیم ایشون آقاهه نگو که خانم بوده.
بنده خدا آرایشگره و به لوازم آرایشی حساسیت داره...
این داستان عین واقعیت بود.
حالا ایشون بنظرتون قابلیت اکسپندیشین داره؟


*اکسپندیشین یعنی چی؟ پند پذیری؟

**خدایا ببخش منو که عیب خلق رو تو جمع میگم.خیلی خیلی شرمندم... البته وبش زیادم بازدید کننده نداره هاااا
.
.
.

سلام
عیب خلق رو اینجا می نویسیم تا ملت عبرت بگیرن!
اسم هم نمی بریم که غیبت کرده باشیم!

خواننده های محدود این وبلاگ/ دفعه ی بعدی که خواستند ابریزش بینیشون رو کنترل کنندُ یاد این پست می افتند و سعی میکنند کمترین صدای ممکن را تولید نمایند!

ستایش پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:44 ب.ظ http://nobodylovesme.blogsky.com/

سلام
آخه حسی جون این همه مطلب برای نوشتن این چه پست تهوع آوری بود که نوشتی...

بخواهی از کمالات این ذکور بگی که آدم از زندگی سیر میشه...

ما که هدف از خلقت این ذکور رو نفهمیدیم شما اگر فهمیدید به ما هم بگید

سلام

فکر میکنم هدف از افرینششون این بوده که به زن جماعت تو دنیا خوش نگذره و دل بهش نبنده
:دی

ssd.sokoot پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ب.ظ

واقعا" که ضد مردی

همه مردها که مثل هم نیستند

گل پسر از اونجایی که من هم یک رگ سیدی دارم و با هم دختر عمو پسر عمو هستیمُ اینقدر این اراجیف رو زود باور نکن!

من فقط حقایق رو می نویسم به این امید که مردهایی که گوش شنوا دارند و مردان اینده ی این سرزمین مثل خودت/ این کار ها رو انجام ندن

ما برای اصلاح آمده ایم...آما...کجایند مردان اصلاح پذیر؟

باران پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:05 ب.ظ

سلام

از اونجاییکه اگه نظری بدم یحتمل باز هم متهم به "مردپرستی " میشم نظری نمیدم، تا موقعیکه بتونم واژگانی رو که حقیقت نظرم رو منتقل کنن پیدا کنم
نمیخوام اعمال نظر کنم ؛ به من مربوط نیست، ولی در کل با طرح اینجور مباحث توی وبلاگ موافق نیستم؛ چه درباره مردها باشه چه زنها

ارادت دارم

سلام
من بیشتر تر ارادت مندم بانو!

نه اختیار داری ...
چه کار کنم دیگه..تو و ستایش جفتتون مرد پرستین!
ستایش در عمل! شما د رکلام
ولی این از ارادت من به هیشکدومتون کم نمی کنه!
میدونم اگه یه روزی عین من به این جور کیس ها مبتلا بشی به این جا میرسی
(شکلک اعتماد به نفس مضاعف!)

رب پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:10 ب.ظ

گویا
گویااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
(وا چقده شکلک خنده ضایعی بید!!)

انقدررر خندیدم که گریه ام روان گشت...
خدایی خیلی باحال نوشتی..
وای خدا ...
چقده خندیدم!

سلام
به گویا خندیدی الان رب؟

پارسا زاهد پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:19 ب.ظ

به نام خدا
سلام
با موبایل فقط تونستم یه ذره بخونم
صفحه خوشامدگویی کل صفحه رو گرفته بود.
اوه چه قدر از این صدا بدم میاد.‏ انگار طرف درد داره میکشه با آخ شایدم اخ شروع میکنه ‏:دی
اصلش دو سیلابی ادا میشه اما بعضی ها سیلاب اولش رو میکشن ‏:دی
بعضی ها هم صداشون شبیه بلدرچین نر میشه ‏:دی ‏
به قول خانم گویا این گلوشون نزدیکه که از کار بیفته ‏:دی

سلام
چون با موبایل تشریف فرما شدید، نا مفهومی پیامتان را می بخشیم!

ما پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:50 ب.ظ

سلام علیکم

بهداشت ذکور که کلا منفی است البته دارند اصلاح میشن به مرور زمان و این شکر گزاری داره، هرچند سرعتش پایین باشه

اما
اگر ذکور در بهداشت منفی بگیرند اناث در نظم عمومی نمره منفی میگیرند. انشاالله که شاهد پیشرفت در این امر نیز باشیم.

سلام
"ما" ی عزیزم
کجا خانم ها در نظم عمومی نمرشون منفیه؟!؟

اصلا بیا نظم عمومی رو تعریف کن دکتر جان! شاید تعریف من و شما فرق میکنه از "نظم"

پارسا زاهد جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ب.ظ

به نام خدا
سلام
بالاخره اومدم پای سیستم و دوباره یه ننوشته‌ی دیگه از شما از نوع تهوع آور را خواندم :دی

اول یه سوال؟ شما مطمئن هستین اون کسی که بار اول اون لیوان آب پرتقال رو خورد، کسی غیر اون دومی بوده که از تو لیوان نشسته، دوباره، چیزی بخوره؟

البته من اگه لیوان خودمم باشه، و یه ساعت هم بیشتر از خوردن مایعات چسبناک، مثل آب پرتقال، نسکافه و... نگذشته باشه، باید اول بشورمش و بد دوباره توش همون مایع رو بخوردم

اما جملات نا مفهوم پست موبایلی :دی

منظورم از صدای آخ یا اخف همون مورد دومی بود که از نظر شما اشکالی نداره :دی
انگار اون قدر حس غریبتون به این موارد مقاوم شده که فقط مورد اول براتون چندش آور و تهوع آوره :دی
اما مورد دوم که بعضی وقت‌ها با صدای کشیده خ!!!( آخه تا جایی که می‌دونم تو هیچ زبونی تو دنیا، صدای خ، کشیده تلفظ نمی‌شه، جز همین مورد دوم :دی)
به شدت از این صدا بدم میاد :دی
صدای اولی که بماند.
و نیز بماند که همکاران من نیز هر از چندگاهی یکی یک دور تمام این اصواتی که ذکر شد و بعضاً به خاطر حیا ذکر نشد را از خود در میاورند :دی

بنده خدا مامان مرسنا، تا همین دو ماه پیش، مجبور بود دو سه صدای اول را مثل من بشنود :دی
خدا رو شکر به جایی دو از این صدا نقل و مکان کرد.

سلام
نه مطمئن نیستم!
ولی حسم اینطوری میگه!
:دی

جمله ام میگه میشه صدای عطسه خانوادگی رو تحمل کرد! یه شک داره! ادم یهویی حس میکنه زلزله اومده ولی به اندازه (ابریزش بینی و ترشحات گلو) صداش چندشناک نیست!
خوش به حال مامان مرسانا که راحت شده از این صداها

گویای خاموش شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:10 ق.ظ

به نام خدا

سلام

---------

حسسسسسس؟
خوب نشده! خوب نشده!
معلوم شد این چند وقته من این موقع خواب بودم که مستفیض نمی شدم!!


بعدشم، خب اگه اون ور چهاردیواری ِ اونه و اختیاری و اینا، خب این ورم چهاردیواری ماست و اختیاری، پس حقوق من چی می شه؟!


تران :دی

سلام
عاقبت یه روزی من و تو به جرم قتل این آدما به حبس ابد محکوم میشیم.

پنجـــره یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:42 ب.ظ http://panjerehneveshteha.persianblog.ir/

سلام



وای من انقدر بدم میاد از عدم رعایت بهداشت!
آقا و خانوم هم نداره به نظرم، وقتی کسی براش مهم نباشه نیست دیگه.
ولی از انصاف نگذریم عدم رعایت بهداشت در جمعیّت ذکور بیشتر ار اناث هست.

در هر حال، شاید رستگار شویم(شوید).


مانا باشید و شاد و موفّق
یا حق

سلام
بله از انصاف نگذریم همینطوره...

انشالله رستگار شوند و ما نیز برهیم از این عذاب

پارسا زاهد یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ب.ظ

به نام خدا
سلام

می‌خوام یه اعتراف بکنم
برای من که کارساز نبود. اما فکر کنم برای خانم گویا کارساز باشه

راستش بوی مرد رو پرینت گرفتم و زدم به دیوار بلوک
بعد به خاطر برداشت اشتباه همسایه‌ها سریع برش داشتم

حالا می‌خوام بگم که خانم گویا شما از به داشت پرینت بگیرید و بزنید به دیوار آپارتمان شاید عبرت بگیره :دی

سلام



گویا...
من هیچی نمیگم فقط هیچ وقت به راه حل های ذکورانه اعتماد نکن

گویای خاموش دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:53 ق.ظ

به نام خدا

سلام



دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت

جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت

هنگام نهادن قدم بر سر خاک

دیوار حرم به احترام تو شکافت


میلادش مبارک باد...

سلام
متشکرم

(تولد منم تبریک میگفتی خو )

پارسا زاهد سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:39 ب.ظ

به نام خدا
سلام
شما هم که دیگه انگار نیستید
ماه یادتون نره :دی

سلام
ماه چی؟!؟

۲۰۶۶ چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:23 ب.ظ

سلام

بد نیس یه کلاس آموزشی اخلاق ه خبرنگاری هم برای همکارای ناجنستون بذارید.
آخه اینا چیه؟!!!

تیتر: کریمی پیشنهاد استقلال را رد کرد.
متن: یعقوب کریمی ...

خبر درسته هااا. ولی همه میدونیم اگه از اول تو تیتر میگفت یعقوب کریمی... هیچکی دیگه به متن نگاه هم نمیکرد.

یا این..
تیتر: ۱۷ نماینده مجلس برهنه شدن+عکس
مطمئنیم که این خبر برای نماینده های ایران نیست ولی مجبوری بری تو متن تا بفهمی برای کدوم کشوره. متنش همون تیتره+نام کشور

این مال ایرنا ست(شاید تا الان دیگه اصلاح شده باشه)
تیتر: پیروزی ۳ بر ۲ تیم والیبال ایران مقابل پرتوریکو
متن: تیم والیبال ایران ... با نتیجه ی ۳ بر یک پیروز شد!


البته بیشتر این مشکلا و ایرادات برای رسانه های دیجیتال ه ولی خواهشا این کلاسو برای همه برگزار کنین

سلام
خبرای ورزشی آخه چیزی نداره که تیتر کنن! مجبورن اینطوری بزنن!
(حالا نمیخوام اشاره کنم که اغلب خبرنگارای ورزشی "آقا" هستن)

در مورد مجلس هم همونطور که اشاره کردید خیلی تابلوئه!

گویای خاموش پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:14 ق.ظ

به نام خدا

سلام

رفتی اعتکاف؟
ما رو هم دعا کردی؟
راستشو بگو، دعا کردی؟ :دی

مگه تولد قمریت 13 رجب ه؟
حس می کنم انگار قبلاً گفته بودی.. اما حسم یه کم غریبه نمی دونم یعنی حرفشو قبول بکنم؟ :پیییییی
باتشکر: ارادتمند همه ی احساسات غریب

سلام
انشالله اگر خدا قبول کنه یاد همتون کردم
برای همه ی وبلاگی ها
:)
بلی!!!
در صندلی داغی که من رو به خاک و خاکستر کشانیدی! چطور یادت نیس؟

من فففففففففففففجیع تولد قمریم رو دوست دارم و بهش افتخار میکنم
پ.ن: چرا ای پیت عوض شده؟ هی داشتم نیگا میکردم میپرسیدم این کیه داره ننوشته ها رو میخونه و فرست ویزیت هم هست!

گویای خاموش پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:17 ق.ظ

به نام خدا

سلام

در مورد اون راه حل پارسا خان
فکر کنم بهتر باشه پرینت بگیرم از لای در بندازم توی خونه ش! کارساز تره!
منتها اشکالش این جاست که احتمالاً بفهمه کار همسایه بغلیش بوده :دی

بی خیال حال دردسر ندارم :دی

سلام
پارسا "خان" بیاد دفاع کنه از راه حلش
:دی
(ستاد ناظر بی طرف)

گویای خاموش پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:47 ق.ظ

به نام خدا

سلامی چند باره

آی پیم عوض شده؟ وا؟
خو شاید یکی دیگه بوده همزمان با من داشته می خونده :دی


آهان آره، توی صندلی داخت بود!

پس تولدت هم مبارک :)
شیرینیش کو؟ :دی
آخه این تولد واقعاً شیرینی هم داره...


سلام
اوهوم
وقعا شیرینی داره
هر وقت دیدیمت حضوری، یادمم بنداز شیرینی رو بدم

۲۰۶۶ پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ق.ظ

مطمئنید که همه رو دعا کردین؟
یه نفرم نبود که اون وسط مسطا نفرینش کرده باشین؟
نه؟
خب خدا رو شکر

مثلا کی؟
شاید یادم رفته باید یکیو نفرین میکردم! بگید تا دیر نشده نفرین کنمش!

تولد پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 ب.ظ

سلام
هی میام
هی این پستا میخونم
هی میخام یه نظری بزارم
هی خود داری میکنم میگم حالا کفو نفس کن بصبر !!!
ایشالا اپ میکنه دیگه این نظرو نمیدی !
ولی ظاهرن انگار نمیشه !
یه اقای بزرگواری
از اقایون همکلاس
یه روز جا نبود سربا تاخیر رسیدم ناچار مجبور شدم کنارایشون بشینم
ینی واویلااااااااااااااا
هرگز از خاطرم نمیره
همش سرمو می چرخوندم توو پنجره !
فک کنم استادم فهمیده بود چون هی زیر چشمی نیگام میکرد میخندید !

اقا !
به خودتون
برسیدددددددد :|


پانوشت مهم !
یکی بید !
میگف می از شکلکای پارسی بلاگ خوشم نمیاد !!
خداییش اینا چه شکلکایین اخه ! این بلاگ اسکای اصن شکلکاش خوجل نی :p

سلام
خب چرا؟
دلت میاد اینا رو ننویسی که جناب هاوایی عبرت نگیره؟

۲۰۶۶ جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:28 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد