نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

چهلــــ ـــمــ

ترافیک!



 

افزونه یک: عکاس خوش ذوق: خودم، سوژه: پدر پشت فرمان گیر کرده لابلای ببعی‌ها، مکان: یک روز با طبیعت در اطراف تهران!

 

افزونه دو:

«انا لله و انا الیه راجعون»

                     چـــــــــــــــــهل روز گذشت؛

                                       حالا چه کسی دلم را از عزا در می‌آورد؟

نظرات 18 + ارسال نظر
کدخدا شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:24 ب.ظ

چیزهایی که من از این عکس میفهمم:
1- اتومبیل سمند است. این یعنی خرید از خودروی ملی در راستای حمایت از تولید ملی!
2- پدرتان آدم آرامی است چون دستشان روی بوق خودروی ملی نیست!
3- نگارنده آدم دقیقی است. و شاید هم خیلی دقیق(سیاه شدن اینه وسط خودرو ملی خیلی معنی دارد)
4- تا پیش از این فکر میکردم "یاکریم" حیوان خونسردی است ولی حالا فهمیدم که بعبعی را نباید دست کم گرفت!
5- گله بی چوپان یا چوپان به گله؟!
5- راه فقط تو را نمیخواند؛ ما همه مسافریم...
6- پدر راننده حرفه ای نیست.(به نحوه گرفتن فرمان دقت شود؛ معمولا راننده حرفه ای با دست راست تخمه می خورد و با دست چپ در حالیکه روی لبه شیشه باز ماشین لم داده، با دو انگشت فرمان اتومبیل را فقط لمس میکند. در ضمن راننده حرفه ای اصلا خودرو ملی سوار نمیشود)
7- پلاک آویزان...

* درباره آن پاکت مجهول الهویه رو داشبرد(که معلوم نیست ادامس ریلکس است یا تنباکوی دو سیب) و آن روبان سبزی که پشت فرمان افتاده حرفی نمیزنم. باشد که نگارنده محترم خود شفاف سازی کند.

سلام

به به
چه نکات دقیقی
نشون میده چقدر خواننده محترم دقت نظر دارند..به به

2. پدر نمونه من که کلا ارام است ولی نه انصافا فک میکنید اون همه ببعی؛ با صدای بوق چی میشن؟ تجربه به پدر نشان داده که بوق زدن باعث هول شدن ببعی ها میشه ! و دیگه چوپان نمیتونه به هیچ وجه گریز راهی باز کنه برای راننده (معمولا اردیبهشت ماه همیشه یک باری میزنیم به کوه و دشت و در میان هجمه ی ببعی ها گیر می کنیم)
3. در پشت اون سیاهی شبحی از منه درون آینه که همیشه پشت پدر می نشینم. ( فرقی هم نداریم با سیاهی البته؛ درون و برون یک دست سیاه!) ولی در دقت نگارنده اصلا تردیدی نیست ( شکلک خودشیفتگی)
4. ببعی را اصلا دست کم نگیرید!
5. چوپانِ جا مانده در بیرون کادر البته یکی اون جلوجلوها هست
5. ( چرا دوتا پنج؟)
6. حرفه ای بودن که خب در نظر هر مردی تعریف خاصی دارد؛ در نظر دختران؛ بابایشان تک راننده ی حرفه ای جهان است و لاغیر.
تخمه خوردن راننده ها که ...جای بسی نوشتن دارد
اون جعبه تزیینی هست که درونش قرانه؛ روی شیشه افتاده: قران مجید (نمایشگاه قران از این ها دیدید احتمالا)/ تنباکو که خدا نیاورد!
این جعبه قران، زنجیرش پاره شد و انجا ارام گرفت.

چقدر عکس سرحال می اورد کدخدای کوچه را؛

باران شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ب.ظ

ببعی ها رو عشق است که حق تقدم عبور همیشه با اوناس :)))

سلام

اری
همیشه حق تقدم با اوناس

رز یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ق.ظ

سلام

چه بامزه

لای ببعی گیر کردین؟!

چقد ببعیییییییییییییییییی؟!!!

یاد اون اردکا افتادم همونی که یه بار اخبار نشون داد

یه عالمه اردک بووووووووووووود

چهل روز؟ از چی؟!:(


سلام
اره این جور مواقع اینقدر بامزه است
لای یه عالمه ببعی گیر کردی و هیش کاری هم از دستت بر نمیاد
باید همینطور دست بذاری رو دست و منتظر باشی فقط؛ بلکه یه راهی باز شه و رد شی
:دی
چهل روز رو از لحاظ صنایع ادبی نیگا کن
:)

گویای خاموش یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ب.ظ

به نام خدا

سلام

فعلاً فقط اومدم بگم همون دیروز خوندم، اما این قدر عکست مفهومی ه که اجازه بده بعد از امتحانم مزاحم بشم

سلام
اره همیشه حضورت رو بزن
:دی

یعنی بین ببیعی ها گیر کرده فکرت؟
:دییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

انشالله موفق باشی عزیزم

[ بدون نام ] یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ب.ظ

به نام خدا
سلام

فکر نکنم ببعی با بوق عکس‌العملی نشون بده ها!!!
ببعی‌ها به نظرم خونسردترین موجودات روی زمین هستند. البته از نوع خونگرمش!
( در این جمله یه تضاد و یه ایهام وجود دارد) سوال کنکور سال هزار سیصد و فلان :دی

این عکس نشون میده پدرتون آئین نامه‌ای رانندگی میکنن :دی
گرفتن فرمون اینو نشون می ده :دی

بگم اینو کهخ قبل از خوندن پاسختون اون جعبه توجه‌ام رو جلب کرد و حدس زدم قرآن باشه امتیاز من محفوضه ها :دی

چهل روز از یه چیزی گذشته که هم به خاطرش خوشحالین و هم ناراحت درست گفتم ؟ :)

سلام جناب زاهد
چرا گمنام؟

چرا حیوونی ها هول میکنن؛
از اون لحاظ "بعععععععععععععععع چطوری" رایج در کلمات اقایون میگید که خونگرمن؟

حسابی ذهنتون "تست پیچ" شده به گمونم!
شما تا به حال مردی رو دیدید که ایین نامه ای رانندگی کنه؟
امتیازتون به خاطر غلط دیکته ای محفوظ نیست

خوشحالی و ناراحتی از این جمله چطور استنباط می شود؟ ( 5 نمره)

ما دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:32 ب.ظ

سلام بر شما

سرزنده باشید و سلامت

منتظر نباشید که کسی شما را از عزا دربیاورد. خودتان کاری کنید.
منتظر بودن ، توقع میاورد. و توقع که میدونید اصلا خوب نیست دیگه.
ایام مبارک.
بوسه ای از یار برایت خواستارم.

سلام

نمیشه که!
رسمه عزادار رو از عزا در بیارن!
یعنی چی خانوم دکتر میخوای سنت شکنی کنی؟ یعنی چی میخوای عرف رو بهم بریزی؟
ای ربلین!

ایام بر شما هم مبارک باشه
شما نیز انشالله بوسه باران باشید

گویای خاموش سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:59 ق.ظ

به نام خدا

سلام

می دونی؟ کلاً موجودات باحالی هستن :)
:پی

سلام
نه نمیدونم
اگر موجودات با حالی هستن، چرا می گن: "لطفا گوسپند نباشید!"

گویای خاموش سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:36 ب.ظ

به نام خدا

سلام

چه می دونم از خودشون (اونایی که می گن) بپرس


ببین بعضیاشون چقد نجیبن! :

http://up.vatandownload.com/images/eez32hvvj347329j2cz.jpg

اگه اینا گوسپندن، پس کاش خیلی آدما یاد بگیرن! :پی

--------

تازه من یه ببعی دارم خیلیم دوسش دارم، اینم عسکش:

http://up.vatandownload.com/images/grotyq8ssp91ud4rsrde.jpg

سلام
وای چقدر ببعی ات خوشمله
:دیییییییییییییییییییییییییی
بعله "آدم" ها یاد بگیرن

۲۰۶۶ چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:54 ب.ظ

سلام.

اول عذر بابت قطع شدن ارتباط. سیستمم یکهو غش کرد. نمدانم چرا. بعد که بالا اومد پیغام داد شما از یه خطر خیلی خطرناک جون سالم به در بردین. به مایکروسافت خبر بدم؟ گفتم نچ

ببعی ها موجودات دوست داشتنی تری میشدن اگه مماخشون همیشه به راه نبود

عکاس به عمد فضای ماشینو تو عکس انداخته؟ یا خودش تصادفی بود؟
اگه به عمد بود دیگرا سیاهی! رو سیاه کردین؟

سلام
خواهش میکنم؛
:)))
بعد هی من میخوام هیچی نگم؛ خودتون شروع میکنیدااااا


------------------
خب عکاس داخل ماشین نشسته بوده دیگه؛ طبیعیه که فضای داخل بیفته
تو او خاک و خل نمیشد پرید پایین و عکس گرفت

حس آشنا پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:06 ب.ظ

یادمه یه بار راننده از بس عصبانی بود خودش پیاده شد دست به یقه با گوسفندا
لگد و مشت نصیب گوسفندا میکرد تا راه باز شه
کرکر خنده بود

سلام
شما کجا اَشنا شد حستون با ما؟!؟

رانندهه بی فرهنگ بوده چقد! باید صبوری پیشه میکرده تا چوپان راه باز کنه

گویای خاموش جمعه 16 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:26 ق.ظ

به نام خدا

سلام

-------

تعبیر خواب


دیشب دوباره
گویا خودم را خواب دیدم:
در آسمان پر می‌کشیدم
و لا‌به‌لای ابرها پرواز می‌کردم
و صبح چون از جا پریدم
در رختخوابم
یک مشت پر دیدم
یک مشت پر، گرم و پراکنده
پایین بالش
در رختخواب من نفس می‌زد

آن‌گاه با خمیازه‌ای ناباورانه
بر شانه‌های خسته‌ام دستی کشیدم
بر شانه‌هایم
انگار جای خالی چیزی...
چیزی شبیه بال
احساس می‌کردم!

«قیصر امین پور»

سلام
منم دیشب خواب دیدم...
منتهی هی خواب دیگه
مثل همیشه یه سکانسش یادم مونده
شاید اون که برام عجیب تر یا مهمتر بوده...
بدجو ر دلم میخواست خواب نمی بود....
هییییییییییییییییییی!

۲۰۶۶ شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:23 ب.ظ

سلام علیکم

چرا فکر میکنم عکسه یکم تغییر کرده. انگار یجوری شده.
نکنه باز عکاس محترم عکسو ویرایش کردن؟ (بخوانید سیاه تر )

سلام
خیر!
به قول گویا اشکال از گیرنده های شماست!!!

گویای خاموش سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ب.ظ

به نام خدا

سلام

خوبی؟ چرا کم پیدایی؟ :(
آپ کن، یه حرفی بزن، یه کلامی :(
این احوالات اسفندی هنوز دست از سر حس غریبمون برنداشته؟

سلام عسیسم
چشم!
به زودی در این مکان اپدیت هایی اعمال خواهد شد
مثلا هفته بعد

باران سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:12 ب.ظ

سلام

کجایی خانوم؟ نیستی تو شبکه!
مدتیه "چراغ سبز" نشون نمیدی، یه سر بزن، خبر سلامتتو بده؛ ما رو از نگرانی برهان!

قربونت

سلام
بدینوسیله خبر سلامتی خویش را به اطلاع دوستان و اشنایان و بستگان رسانده و برای بازماندگانی که همچنان از فیض حضور من مستفیض می باشند صبر و اجر طلب می نُمایم

(خوبه یه مدت اینطوری آدم ناپدید شه همه حالش رو بپرسن احساس دوست داشته شدن بهش دست بده)

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ق.ظ

به نام خدا
سلام
من همون گمنام هستم
آپ کنید

سلام
شما معرفی کنید ابتدا، بعدش چشم، اپ می نُماییم

گویای خاموش شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:55 ب.ظ

به نام خدا

سلام


عمومیش نکن..

خوبی؟
چقدر کم پیدایی..
خوبی؟

بیمارهایی که ازشون صحبت کرده بودی خوبن؟
اون بیمار توی کما چطوره؟

خودت خوبی؟
یه طور خاصی نیستی..

سلام
میشه عمومیش کنم؟
کردم دیگه
دعوام نکن خو
شکرش
بیمار توی کما به حد غذا خوردن رسیده...زندگی نباتی
:|
مادربزرگم بهتره الحمدالله
ممنون گلم
اره یه هفته ای نبودم ؛ درگیر بودم...الان دوباره مستمر در نت حضور به هم می رسانم ان شالله

گویای خاموش یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ

به نام خدا

سلام

مشکل خاصی که در عمومی کردنش نبود..
اما اگه می خوای ببخشمت آپ کن!

سلام

چشم
به زودی با یک مطلب خوب و اموزنده اپ می شوم

دهاز اسراپ یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:08 ب.ظ

به نام خدا
سلام
کمی تنوع هم بد نیست

بگذیرم شما که نمی‌اپید. خوبه دوران پر نتی تون هم شروع شده
فقط بلدید عمومی خصوصی کنید خصوصی عمومی کنید

راستی یه موردی هست هی می‌خوام بگم فرصت نمیکنم
یا یادم می ره
عمومی هم می‌گم :دی

نمی‌دونم چرا از وقتی می‌دونم شما خبرنگار بودین، حس می‌کردم خبرنگار روزنامه رسالت باشین :دی
نمی دونم روزنامه رسالت بهتون بیشتر میاد :دی

سلام
تنوع در اسم؟ حالا چرا وارونه نویسی؟!؟

اتفاقا من روزنامه زیاد کار نکردم؛
شاید چون رسالت پاتوق اادم های مسن و فرسوده است؛ فکر کردید کسی که تو سن و سال من میزنه به کار خبر؛ فقط همونجا میتونه مشغول شه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد