نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

چهار گام!

گام اول؛

شیطان‌ها که در بند می‌‌شوند؛

دیگر کسی نیست که خراب‌کاری‌هایم را توجیه کند!

تازه طعم شرم‌ساری را می‌چشم!

گام دوم؛

همه می‌دانند می‌بخشی...همه می‌دانند بخشنده‌تر از آنی که نبخشی...برای رسیدن به بخشش تو هم هزاران راه میان‌بر هست؛ همین "فستیوال‌های" ویژه شب قدر..عرفه..محرم....

گام سوم؛

می‌دانی از چه بیزارم؟

از این که بعد از هر "اکازیون بخشایشی" که راه انداختی و من هم لابلای سایر بندگان‌ت؛ خودم را جا کردم و بخشش‌ت را گرفتم؛ همانی ماندم که بودم!

بیا و امسال تغییر ده این عبد را...مگذار همانی باشم که پیش‌تر بودم...! برای من همین که از محرمات پاک بمانم و عامل واجبات‌ت باشم کافی‌ست حتی!

 

....فقط یک گام از رمضان مانده..گام چهارم!

                                     کم‌تر از یک هفته ...باز هم تکرار  داستان "فرصت‌سوزی"...

پ.ن:  "ستار" بودن‌ت ...شرم‌ساری من و فقط...

پ.ن2: خدایا! مگذار مصداق و نملی لهم باشم....

پ.ن3: عزیزی را به خاطر برداشتی اشتباه در کامنت‌دونی وبلاگ‌ش آزردم، در وبلاگ‌ش عذر خواستم و پاسخ‌م نداد، این‌جا هم ابراز ندامت می‌کنم...امان از بی‌سوادی!


مطلب مرتبط: این

نظرات 12 + ارسال نظر
رزی یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ق.ظ

سلام

برای هم امشب خیلی خیلی دعا کنیم...

صورتی باشی..

سلام
انشالله که دعا کرده باشیم...
یا حداقل در روزهای باقی مانده دعا کنیم برای هم

باران یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:10 ق.ظ

سلام

ماه رمضونِ من کلا یه گام بیشتر نبود؛ "فرصت سوزی"

حالا برو حساب کتاب کن ببین کی وضعش خرابتره!

:((

...

دلم یه جورایی سنگینه، انگار یه گره توشه :)
نمیدونم داستان چیه ولی میخوام بهت بگم: حلالم کن"
اگه یه وختی یه جوری حرف زدم که دلخور شدی (ولی به روی خودت نیاوردی :)

اینو که میگم اون گِره ِ یه خورده شل میشه :)

...

یه چیز دیگه هم میخواستم بگم... که دیگه بیخیال؛ نمیگم...

...

حالا که از فیلتر شب قدر گذشتی و خالص شدی بالاغیرتا حسابی دعام کن! نذار من همش التماس کنم :)

یاعلی

سلام
فرصت سوزی شما با فرصت سوزی من، خیییییییییلی فرق داره!
حساب کردم...قطعا مال من به خیلی دلایل.

-------
حلال حلالی خواهر؛ گره دلت به خاطر من نیس...
-----------
بگو دیگه
-------------------------
دعاگو بودم اتفاقا ...شما و کدخدا و ستایش، همش در ذهنم بودین،
:)
انشالله منم از دعاهات بی نصیب نبوده باشم

گویای خاموش یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ب.ظ



امیدوارم یه گوشه ی دعاهای شب قدرت منو هم جا داده باشی..

سلام
به یاد همتون بودم

شما هم که دیگه جایگاه خاص داری،

داداش کوچیکه دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:46 ق.ظ

سلام
دلم ازین منظر بدفرم....
الان دلش نیست... بذارین بوقتش درست و درمون سرتون خراب میشم... هوم؟
فعلا بااجازه

سلام


این "وقت"ش کی میرسه؟ موکول به "بعد"؟ نقطه ای نامعلوم در آینده ای مبهم...

ستایش دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:42 ق.ظ http://nobodylovesme.blogsky.com

سلام حسی جان
...همانی ماندم که بودم!
امسال مدام به این مساله فکر میکنم هم برای خودم و هم برای دیگران...
فردای شب قدر نشسته بودم تو مترو یکی یکی زنها که می یامدن نگاه میکردم به بدحجابیشان و چه چیزی توی ذهنم میگفت اینها همه دیشب قرآن به سر بودن پس اثرش کو...
نگاه میکنم به خودم و مدام متذکر میشم اثر شب قدر کو؟ اثر ببخششت کو؟ اثر پاک شدنت کو؟ اثر قرآنت کو؟ و بعد به خودم میگویم اگر توی دراز مدت همون و بلکه هم بدتر از آدم سابق می شی حداقل تا پایان ماه رمضان بزار معلوم باشه که برتو شب قدر گذشته...

سلام

آره....
حداقل تا اخر ماه مبارک که شیاطین در بندند و فقط باید با این نفس اماره مبارزه کرد...
بزرگواری پیامک زده بود: سر نیزه نباشیم...
موقع قران به سری، همش فکر میکردم چقدر در طول سال سرنیزه بودم...
چقدر در طول سال تیر زدم به قلب امام زمانم و حالا...
------------------------------------

یکی از خصوصیات خوب مترو همینه که آدم رو به تفکر وا میداره
:دییییییییییییییی

۲۰۶۶ سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام

قبلا راجع بهش حرف زده بودیم. بعدش بیشتر فکر کردمو چند تا مورد پیدا کردم
مثلا در غیاب شیطان از حس کنجکاویم (نخوانید فضولی!) کم شده. و میتونم بهتر خودمو کنترل کنم.
فعلا همین یه مورد برام کافی ه!

پ.ن ۳ . باز کیو ناراحت کردین که رفتین عذر خواهی؟ همه که مثل من راحت عذر پذیر نیستن!

سلام

حداقل یاد بگیرید شهامت رو در عذرخواهی کردن

داداش کوچیکه سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:06 ب.ظ

سلام
موکولی بود به نقطه نامعلومی از زمان. شایدم "مرد" بودم و اون زمان هیچوقت نیومد
اما الان اومدم تا فقط اینو بنویسم...
نیک و بد هرچه کنی، بهرِ تو خوانی سازی
جز تو، برخوان بد و نیکِ تو مهمانی نیست
گنه از نفس تو می آید و شیطان بدنام
جز تو، بر نفسِ بداندیشِ تو، شیطانی نیست
...
دلم اما تابِ "مرد"ی نداره و دوست دارم اینجا همینقد بگم که حکمم شده بی طناب، پی ابلیس میدوه. و شاید تنها جاییکه بتونم از لغت ه "مردونه" درست استفاده کنم، برای همین دویدن است...
بهمین بسنده که دهان بیش گشادمو لبم از قاعده درید...
یاحق

سلام

جانا سخن از زبان من میگویی...

هییییییییییییییییییییییییییی روزگار...

وقتی نه "خود"ی مانده برایم نه "خدا"یی
ای دوست مرا یاد کن امشب به دعایی...

رب سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 ب.ظ

شیطان در بنده؟
اینو باور داری؟

با سلام
شما با وبلاگ ننوشته ها تماس گرفته اید
برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص سوال مطرح شده
به لینک ذیل مراجعه نمایید:

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa22537

و

http://www.seratnews.ir/fa/news/30041/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%82%D8%A8-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%B4%DB%8C%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%86%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA


دینگ دینگ دینگ....

پارسا زاهد چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ق.ظ

به نام خدا
سلام

امیدوارم که منم تغییر کرده باشم
التماس دعا تو این روزای آخری

سلام

حاجت روا باشید انشالله
محتاجیم به شدت...

۲۰۶۶ پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ق.ظ

سلام.
اون دو تا لینکی که دادید خیلی برام مفید بود.

پس که اینطور!

یجورایی انگار باید ما با روزه ی صحیح گرفتن دست و بال شیطونو ببندیم..

باید یکم تفکر کنم تا اینا رو بتونم تو ذهنم جا بدم و دسته بندی کنم.

سلام

خواهش میکنم

به همه دوستان پیشنهاد میکنم کمک کنند شما رو "روشن" کنیم تا اینده ی اون بچه طفل معصوم... درخشان تر بشه

رب پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:10 ب.ظ

خب یهو بگن در بند نیس دیگه
وا

سلام
شما چرا ازا اینترنتی که کتابخانه ملی برای جویندگان علم و دانش فراهم کرده برای بازدید از وبلاگ های دسته سوم استفاده میکنی؟ هان؟

داداش کوچیکه شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ق.ظ

سلام
...
شنیدم که این، آخرین جمعه ماه رمضون، هم گذشت!
خواهری! کسی رو میشناسی بره بگه آقا بیاد؟
بگو نیاد گریه میکنماااا!!!
دلم ... گرفته...

سلام

اول این که این موقع شب؟؟


دوم این که:
آفا..آقا ..آقا
میبینی نیامدنت چه بر سرم آورده؟
میبینی چگونه با نبودن تو هر روز سیاه تر می شویم....

خدایا ..این مجازات برای ما بس است...باقی مانده غیبت را بر ما ببخش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد