باران که می بارد...
ان هم در ساعت ترافیک و شلوغی...
تو رو وادار میکند به هر ذلتی تن بسپاری...
حتی توی یک مینی بوس منفور بنشینی!
و پیرمردی که دود سیگار در همه ی منافذ تار و پود روحش جای گرفته است...
کنارت بنشیند و بوی باقی مانده سیگار هایش ، تو را خفه کند!