نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

قندعسلانه!

من در حالت تهدید:

یعنی چی همه ذهنت شده وبلاگ؟ وبلاگ؟ یک بار دیگه اسم وبلاگت رو بیاری اصلا پاکش میکنم!

قند عسل:

من:

قند عسل: خب من که مثل تو دغدغه ذهنی ندارم به فکر کار و درس باشم! برای همین همش به فکر وبلاگمم

من: 

قند عسل:

من: دغدغه ذهنی یعنی چی اونوخ؟

قندعسل: یعنی مشغله ذهنی!

من: 

قند عسل:

من: 

قند عسل: از روی مجله تیزهوشانی که برام خریدی یاد گرفتم

من: 


پ.ن: بچه ها میتونند در یک چشم بر هم زدن از   به این  تبدیل کنند شما رو؛ برعکس این معادله نیز کامللللللللللا صدق میکنه!

پ.ن2: سکوت معناداری کردم درخصوص ننوشتن از آدمهایی که دیدن هر روزشان و رفتارهای مزخرفشان زجرم میداد؛ هر روز فکر میکردم یعنی ممکن است چنان چه گفتهاند؛ این خصلتها درون من باشد و علت این همه انزجار؛ همین باشد؟