تصویر صحنه:
مرد روی زمین نشسته است و پاچه شلوارش را تا زیر زانو داده است بالا،
برامدگی به اندازه یک ملاقه ماستخوری و کبودرنگ زیر زانویش مشاهده میشود و رنگش کمی تا قسمتی پریده است.
زن کنارش نشسته و با چهرهای اندوهناک لب میگزد و شویش را دلداری میدهد!
مرد: ده قدم از عابر بانک که امدم پایینتر، دوتا مرد حمله کردن طرفم؛اخه پولها رو دیدن دستم
زن: خیر نبینن الهی!
مرد: حمله کرد طرف من و یه مشت زد تو صورتم..منم یه مشت زدم تو صورتش!
زن: دستش بشکنه الهی!
مرد: دومی حمله کرد طرف من و من یه مشت زدم تو شکمش، داد زدم آآآآآآآآآآآآآی دزد...دیگه دیدن نمیتونن پولا رو از دستم در بیارن یه لگد زدن به پام و پریدن ترک موتور و در رفتن!
زن: بمیرم برات الهی....چه به روزت آوردن!
مرد: مردم ریختن دورم و یکی پرسید چقدر مگه پول دستت بوده که دنبالت کردن؟منم گفتم 200 تومن ولی این نامردااا....
چهره زن در هم میرود و با عصبانیت میگوید: دویست تومن؟ پس تو چرا پنجاه تومن دادی به من؟
مرد: بابا دیدم ضایع است به مردم بگم بهخاطر پنجاه تومن کتک خوردم!
http://www.box.net/shared/nn1jzngqs تیر چگونه به حماسه ای ملی تبدیل شد؟ آنچه اتفاق افتاد:....
جناب فریاد
هیچ کدوم از این لینک ها قابل استفاده نبود!
سلام.
بله. خب اینم یه جورشه.
ولی ...