نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

ابرو داری به سبک....

تصویر صحنه:

مرد روی زمین نشسته است و پاچه شلوارش را تا زیر زانو داده است بالا،

برامدگی به اندازه یک ملاقه ماست‌خوری و کبود‌رنگ زیر زانویش مشاهده می‌شود و رنگش کمی تا قسمتی پریده است.

زن کنارش نشسته و با چهره‌ای اندوه‌ناک لب می‌گزد و شو‌یش را دل‌داری می‌دهد!




 

مرد: ده قدم از عابر بانک که امدم پایین‌تر، دوتا مرد حمله کردن طرفم؛‌اخه پول‌ها رو دیدن دستم

زن: خیر نبینن الهی!

مرد: حمله کرد طرف من و یه مشت زد تو صورتم..منم یه مشت زدم تو صورتش!

زن: دستش بشکنه الهی!

مرد: دومی حمله کرد طرف من و من یه مشت زدم تو شکمش، داد زدم آآآآآآآآآآآآآی دزد...دیگه دیدن نمیتونن پولا رو از دستم در بیارن یه لگد زدن به پام و پریدن ترک موتور و در رفتن!

زن: بمیرم برات الهی....چه به روزت آوردن!

مرد: مردم  ریختن دورم و یکی پرسید چقدر مگه پول دستت بوده که دنبالت کردن؟منم گفتم 200 تومن ولی این نامردااا....

چهره زن در هم می‌رود و با عصبانیت می‌گوید: دویست تومن؟ پس تو چرا پنجاه تومن دادی به من؟

مرد: بابا دیدم ضایع است به مردم بگم به‌خاطر پنجاه تومن کتک خوردم!

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
faryad دوشنبه 14 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ب.ظ http://www.diare-khashm.mihanblog.com

http://www.box.net/shared/nn1jzngqs تیر چگونه به حماسه ای ملی تبدیل شد؟ آنچه اتفاق افتاد:....

جناب فریاد
هیچ کدوم از این لینک ها قابل استفاده نبود!

آسمان مهر جمعه 18 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:19 ب.ظ http://Aseman-Mehr.com

سلام.

بله. خب اینم یه جورشه.
ولی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد