اخراجی های یک را با هم دیدیم.
کنار هم، روی صندلی های سرد سینما، شانه به شانه نشستیم...مثل دو رفیق شفیق! دو دوست عمیق!
با هم اخراجی ها 1 را دیدیم...
صدای خنده اش گوشم را پر کرده بود و اشک صورتم را؛
میان خنده هاش نگاهی به من انداخت و با چشمانی در استانه خروج از حدقه گفت: حس!!! تو چرا گریه میکنی؟
و پاسخ من میان قهقه های تماشگران اخراجی ها 1 گم شد...
سلام.
هان؟!!
خب راست گفته! گریه نداشت خب!
!!!
نداشت یعنی؟
والا حسی جونم فعال شدی
من دیر میرسم به نوشته هات
ولی چه قدر جالب حست رو بیان کرده بودی
یه حسی که درباره ی یه فیلمه
یه فیلم .........
سلام
حس چطوری بود یعنی؟
یعنی این الان تعریف از من بود؟ تعریف از حسم یا تعریف از فیلمه!
یا برعکسش؟
یه حس متفاوت و البته دوست داشتنی
ممنون
چرا با این شناسه نظر ثبت میکنید؟
سلام
الهیییییییییییییییییییییییییییییییی
حقا که مثل خودم دل نازکی . چرا اینجا شکلک هاش کمه اینقدر ؟؟؟ بوسسسس
ولی واقعا من موندم چرا گفته چرا گریه میکنی ؟؟
سلام
چرا نه ادرس وبلاگی...نه اسمی..من از کجا بشناسم بیام سر بزنم خو؟