نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

وجدانم درد می‌کشد خدا..

موجودات عجیبی هستیم؛

تا وقتی جای خالی کسی را با چشمان خویش نبینیم،

تا وقتی نبود کسی را به نظاره ننشینیم ،

ارزشش را درک نخواهیم کرد...

انقدر عجیبیم که وقتی واژگان ما زندگی کسی را بهم ریخت،

 نفوذ کلام خویش را می‌فهمیم...

 

و عجیب‌تر این که هیچ‌گاه متنبه نمی‌شوم!

امروز فهمیدم (احتمالا) واژگان من، مسیر زندگی شخصی را تغییر داده که تا پیش از این، جایگاه‌ش در زندگی کاری‌ام، بر من آشکار نبود؛

امروز فهمیدم چقدر سخت است وقتی خدا به انتظار بازگشت بنده‌اش نشسته است...

امروز فهمیدم چـــــقــــــدر  زندگی «عجیب» است!

 

پ.ن: دیروز دوستی گفت: وقتی دیدی حرف‌هایی که پشت سرت می‌گن زیاد شده، مطمئن باش راهت درسته!

پ.ن2: از تصور این‌که انتقادات من! زندگی یک انسان رو بهم ریخته وجدانم داره درد می‌کشه! و شهامت انتقاد کردنم داره نابود می‌شه.

پ.ن3: و دیگر هیچ...!

 

نظرات 7 + ارسال نظر
حس غریب تخریب‌چی! چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:36 ب.ظ

تا به حال فکر کرده بودید یک حس غریب می تونه این حد مخرب باشه؟

راستی...
خیلی دعام کنید این روزا....

باقری پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ق.ظ http://www.nasrinmbt.blogfa.com

سلام .
کامنت شما در مسیر عشق و حس کنجکاوی مرا به وبتان کشاند.

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی ُخدا بکند..

اگر کسانی در لباس دین و به نام دین تصویر نامهربانی از خدا ترسیم کردندآیا از لطف و مهربانی او که نامش رحمان و رحیم است کم می شود..
لطف و کرمش ما را شامل است حتی اگر با او نامهربان باشیم...

در پناه حق

ممنون...
اشتباهی اون کامنت رو خصوصیش نکردم!
ولی از اومدنتون به اینجا سپاسگزارم

علی پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://molaghat1.blogfa.com

گاه یک لبخند آنقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه آنقدر دست نیافتنی میشود که با آن زندگی می کنیم
گاه یک نگاه آنچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق آنقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

مسیر عشق پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ب.ظ http://koraim.blogfa.com

سلام
ممنون که به وبم سر زدی
یه کامنتی گذاشتی الان دیدم
نمیدونم چه اشتباهی از بنده سر زده
امیدوارم که درد دلهاتو گوش کنم اما ....
ولی چرا همه حوزویان را به یه چوب راندی؟
اگه یکی د کرد....از طرفی هم شما از جمله اشخصای هستید که من زیاد بهش زحمت دادم ومدیون شما هستم
ولی نمیدونم چرا این کامنت را اینطوری نوشتی

سایه شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:36 ب.ظ http://baraniblog.blogfa.com

سلام عزیزم
و به هم ریخته ای درست نمیگویم؟؟؟؟؟
به واقعیت های تلخ رسیده ای نه؟؟؟؟؟؟؟؟
گریه ام گرفت اشکهایم را با دستهای توانایت اشک هایم را پاک کن
حسی جان گریه ام را باواقعیت های تلخ بیشتر از این درنیار

ای بابا...اینطوری نگو سایه جان ادم دلش میگیره که!

مسیر عشق شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:04 ب.ظ http://koraim.blogfa.com

سلام
گشته عالم غرق ماتم در عزاى جوادالائمه
کرده زهرا ناله بر پا از براى جوادالائمه
یوسف زهرا به سن نوجوانى گشته مسموم
مى‏ دهد جان در میان حجره ‏ى در بسته مظلوم
عرض تسلیت بمناسبت شهادت امام جواد الائمه (علیه السلام)

سلام
من نیز متقابلا تسلیت میگم

ستایش یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 ق.ظ

غصه نخور هنوز اندر خم یک کوچه ای تازه اولشه

دست شما درد نکنه
این ستایش همون ستایشه بلوتوث تونه دیگه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد