نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

بوی مرد!

همین اول کاری بگویم که نخوان برادر من! نخوان..تو که جنبه نداری نخوان این نوشته را! اصلا روز زن نزدیک است و می‌خواهم چار کلوم با هم‌جنس‌هایم در ملا عام حرف بزنم! نخوان شما!


اولین بار ی که یادم می‌آید به این مقوله فکر کردم، سر کلاس زبانشناسی بود که استاد مهربان‌مان، که موهای سپیدش همیشه برای من تداعی بابا بزرگ دوست داشتنی بود، گفت: قدیم‌ها اتاق مردها بوی مرد می‌داد.

همان‌جا من و رفیق شفیقم یک نگاهی به‌هم انداختیم و گفتیم: بوی مرد چیه؟ بوی عرق و جوراب؟!؟

و استادمان هر هر زد زیر خنده!


همه‌ی اسلام را جست‌و‌جو کنید عطر را برای زن حرام کرده‌اند؛ منتهی نمی‌دانم چرا این‌قدر مردهای جامعه مقید به این دستور اسلام درباره‌ی زنان هستند! اگر هنوز فکر می‌کنید درک نمی‌کنید از چه می‌نویسم!!! یک روز داغ تابستانی ساعت چهار بروید در واگن‌های مختلط مترو!!!! آن وقت اگر زنده برگشتید می‌فهمید "بوی مرد" یعنی چه!  یا اگر مرفه بی‌درد هستید در تاکسی بشینید بغل دست دو تا مرد! اگر طرف‌های بازار باشید فکر کنم بهتر جواب می‌دهد!

یک روز گرم تابستانی بود که یکی از برادران ما را خفت کرد توی اتاقی برای جلسه؛ کم مانده بود چهره‌ام بشود همان شکلک سبز معروف یاهو! نه دست‌رسی به پنجره بود و نه این اسپیلت‌های مزخرف تهویه می‌کرد هوا را!

ما هم که هر چقدر تلاش کردیم این جلسه تمام شود؛ نمی‌شد که نمی‌شد! طفلکی‌ها ما!...نرگسم که آمد توی اتاق با چشم و ابرو به من اشاره کرد باز ک پنجره را که اتاق "بوی مرد" می‌دهد!

خدا کند روزی‌تان نشود که توی یک اتاق دوازده متری، عین کلاس درس!!! پشت سر بیست تا مرد نشسته باشید! ان وقت از خدا شاید آرزوی مرگ کنید یا دست کم ارزو کنید بویایی‌تان را ازتان پس بگیرد!

خلاصه سرتان را درد نیاوردم! همین‌قدر بگویم که این روز ها که به بسیاری از مردها نگاه می‌کنم می‌بینم خیلی‌هایشان ثابت می‌کنند:

ازمردهای روزگار! فقط همین "بویشان" مانده!

 


پ.ن: روز زن بر همه‌ی زنان زحمت کش عالم که معادل چند مرد کار می‌کنند (مثل خانم وزیر بهداشت) مبارک باد. مبارک‌تر باد بر همه‌ی مادران مهربان و صبور.

پ.ن2: امروز همسر نرگسم گفت: باید در کار از نیروهای خانم استفاده کرد! هم منظم‌ترن هم دقیق‌تر و هم به‌تر کار می‌کنن؛ من نیز افزودم: بو هم نمی‌دن! (حتی اگر رگ شیرازی داشته باشن!)

پ.ن3: دعا کنید من و امثال من هیچ وقت درگیر کار مختلط نشوند! آن هم تا این حد!

نظرات 33 + ارسال نظر
سفیران نور سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ب.ظ http://safiran12.mihanblog.com

نه! قشنگ بود! آفرین قلم قشنگی دارین! تبریک می گم! خط دهم رو قشنگ اومدی!

به گفته گل سر سبد عالم، تو هر چیزی اسراف باشه تو عطر و بوی خوش اسرافی نیست!

نکته ظریفی داره که تو متن خیلی قشنگ بهش اشاره کردین!

راستی تا یادم نرفته اومده بودم که دعوتتون کنم که به بلاگ حقیرونه ما هم یه سرکی بکشید! منتظرتون هستیم!

سلام
بسیار سپاسگزارم
انشالله سر میزنم

ستایش سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:13 ب.ظ http://nobodylovesme.blogsky.com/

سلام حسی جان
خیلی جالب بود بعد از مدتها از ته دل خندیدم
عزیز من کاش مشکلات مردها فقط همین بویشان بود آنقدر مشکلات اساسی دارن که قابل تحمل ترین چیز همان بویشان هست

سلام ستایش عزیزم
ممنونم...
راس میگیهاااااا چه زجری میکشیم ما موجودات لطیف از دست این غضنفرها
برای گل پسر هم بخونین

گویای خاموش سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:20 ب.ظ

به نام خدا

سلام

حسسسس...
از دست تو..

سلام
گویاااا
از دست اونا
چرا از دست من؟!؟!
اونا بو میدن خو

----------------------------
بعدا افزود: میدونی عدا یاد چی برام زنده شد؟ یه بار اوایل ماه رمضون با دکتر ص. ز. ک. ( از اساتید به نام و چهره هی سیاسی) قرار مصاحبه داشتیم! یعنی رسما خفه شدیم از یوس سیرش!...اتاق شده بود سیر کده!
یعنی وقتی از کنار من رد شد کم مونده بود رسما بگم هوووووووع!
ماه رمضونم بود..ادم حساس میشه!
تازه کولرم خاموش کرد! اتاق گرم، پر از بوی سیر...تو درک نمیکنی من چی کشیدهام گویا..
زجری کشیده ام که مپرس از این بوگندوها!

بخونم یا نخونم؟! سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 ب.ظ

اصولا مسئله ای که مطرح کردین یه چیز نسبیه...اما موافقم که در جامعه ما به خیلی از دلایل موجه و گاها ناموجه مردها کمتر به این مسئله توجه می کنن...

عجیبه، من به عنوان یک مرد در این مقوله با شما موافقم...و همدرد...چون طی هفته های گذشته با چند تا از برادرها چنین مشکلی رو داشتم...!!!!!!!!!

و بسیار دردناک و تهوع آور است!

و این در حالیه که پیامبر ما تاکید کرده که: النظافته من الایمان...



دیدین گفتم بخونین جنبه اش رو دارین

زهرا چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:30 ق.ظ

والا ادم چی بگه، اصلا خاطره قشنگی نبود
یعنی احتیاج به فکر کردن نداشت تصورش خیلی راحت بود به این خاطر قشنگ نبود:))

قرار نیست چیزی بگی!
میتونی یک درس عبرت بگیری که به تمام مردهای اطرافت اعم از برادر و شوهر وو فرزند و ...یاد بدهی که با این "بوی مردانه" مبارزه کنند!

پارسا زاهد چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 ق.ظ

به نام خدا
سلام

من تو مترو کمتر پیش اومده که بوی مرد!! :دی احساس کنم.
یکی از روزهایی که این بوی نافذذذذذذ رو حس کردم، امروز بود.

که توفیق اجباری شد برم نمایشگاه اونم بی خودی بود و رفتنم فایده نداشت.
همین که برگشتم و سوار بر مترو.

اگه جنبه‌شو ندارین ( یعنی تحملش رو ندارین) این قسمت رو نخونین. از کنار دست‌های بر افراشته و آویزون میله واگن مترو که رد شد و همون اطراف وایسادم، این بوی نافذ انگار از زیر عضلات سرشانه‌ی اون آقای کناری، متصاعد می‌شد.
خب البته طبیعی بود، چون بعد از ظهر بود. اما چرا صبح زود هم تا حالا شاهد بودم؟
آیا این مردان یه دوش ناقابل نمی‌خوان بگیرن و کار رو شروع کنن؟

ولی بگم که تا حالا یه نمازخونه یا مسجدی ندیدم که قسمت مردونه‌ش، از بوی بد جوراب در امان مونده باشه :دی

این هفته گذشته، آز شیمی پلیمر داشتم و تو این آزمایش از اسید کلریدریک غلیظ استفاده کردیم. یه دفه حس کردیم یه بوی ناخوشایند آشنا تو آزمایشگاه پیچیده. بچه ها خوب فکر کردن یادشون افتاد بوی جورابه :دی
بعد کشف کردیم این اسید بوی جوراب میده :دی

از اینا بگذریم خوشبختانه من اهل عطر هستم و اعتقادی به زنونه مردونه بودن عطر هم ندارم.
بوی ملایم رو دوست دارم.
و تا حالا بهتر از این عطر یاس که اسمش هم هست استیل، عطری نداشتم. خدا خیرش بده داداشم و که از سفر این عطر بسیار ملایم و خوشبو رو آورد. البته پولشم گرفت
بسه دیگه زیاد وراجی کردم
:دی

خیلی عالی نوشته بودین :)

سلام

اون توصیفتون در عین چندشی واقعا روایت واقعیت بود!
بعضی وقتا راننده تاکسیه که دستش رو دراز میکنه پول رو از شیشه بده به مسافر، آدم یهویی میگه : هووووووووووووع!

آفرین جناب پارسا که شما به عنوان یکی از معدود ذکور، تلاش میکنین اینطوری نباشین..سعی کنین بقیه هم ججنس هاتون رو هم اصلاح کنید

بسیار کامنتتون جالب بود/تشکر
تازه ما در محل کار قبلیمون! که ازش استعفا دادم یه روزی ماجرایی رخ داد!
دیدیم اتاق بوی گند میده! هی رفتیم اومدیم تشخصی ندادیمم از کجاست! بعد از 24 ساعت فهمیدیم موکت اتاق ( یه موکت کوچولو که روش نماز میخوندیم) با مال برادران اشتباه شده! وای یعنی نمیدونین چه بوییییییییییی می داد! انگار توش جنازه ی متعفن پیچیده بوده باشن! من نمیدونم اینا چطوری روش نماز میخوندن! حس بویایی ندارن یعنی؟

آرسو چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:47 ق.ظ

تو خونه ما مصرف عطر مثل مصرف نوشابه بالاست و من همچنان که از نوشابه خوشم نمیاد از عطرم خوشم نمیاد

حس حس
اگه از کنار یکی رد شی که بوی مرد میده بهتر از اینه که از کنار کسی رد شی که بویی از غیرت نبرده

توی نمایشگاه ، مردایی که سعی میکنن خوشونو بهت بچسبونن ! یا توی مترو اصلا همه جا
بخدا این چند وقت انقد ازین چیزا سرم اومده افسرده شدم . میترسم برم تو جامعه .. اینهمه نسوان جذاب چرا این بلاها سر من میاد

سلام ارسوی نازنین
جمله ی اخرم به همین اشاره داره! از مردی و مردانگی فقط همین بوش مونده نه خودش!
خب نرو در قسمت مختلط مترو
:دی
بهترین راه در مترو اتوبوس و اینا همینه!
این جنس اغلبشون وحشتناک خرده شیشه دارن عزیزم
خدا انشالله عاقبت به خیرمون کنه و ما جنس لطیف رو برهاند از دست افت های ذکور

رز چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:27 ق.ظ

سلام

خوشبختانه ما نه مترو داریم و نه اتوبوس ها شلوغه

راحت میریم سر جامون میشینیم هیچ بویی هم استنشاق نمی نومائیم

ولی آره بویییییییییی دارن که مپرسسسسسسسسس

صورتی باشی...

رزی جان۱
سلام
بالاخره این بوی مرد رو نگو که حس نکردی! جز محالاته! مگه خودت رو حبس کنی توی اتاق! چون توی جامعه ی ما این بو خیلی محسوسه! مخصوصا که شما سمت جنوبی و اونجا اب و هوا گرم و زمینه برای تعریق فراهم و ...نذار بقیه اش رو بنویسم دیگه!

آرسو چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:08 ق.ظ

منظورم از مترو ، راهرو و پله های مترو می باشد وگرنه غلط میکنیم به واگن مختلط برویم !



آرسو...
هنوز اون وبلاگ ابی تر از ابت در بوک مارک های منه..هرازگاهی میرم چک میکنم میگم کجاست این دختر....

گویای خاموش چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ب.ظ

به نام خدا

سلام

آی مین از دست تو که این قدر قشنگ(!) این معضلات رو بیان می کنی :دییی

دیشب خواستم یه چیزی بگم نشد دیگه، بعد امروز که اومدم دیدم برای یکی نوشتی که به برادر و شوهر و اینا لااقل بگید، که مربوط بود به چیزی که می خواستم بگم. این که..

خواهرم اون زمونی که دانشجو بود می گفت یه آقایی بود که کارمند دانشگاهشون بوده، بعد این آقاهه همیشه ی خدا بوی مرد می داده! یعنی اصلاً هوای اطراف این آقاهه خیلی سنگین و غلیظ بوده!!
بعد خواهرم می گفت من برام سؤاله که گیریم خود این مرده نمی فهمه!! خب نمی فهمه دیگه! خب بابا یعنی این زنش نمی تونه بهش تذکر بده؟! یعنی زنه محض آبروی خودش هم که شده نمی تونه یه فکری به حال شوهره بکنه؟!

حالا غرض این نیست که بخوام بگم تقصیر خانوماست ها!!!
منتها می خوام بگم بد نیست لااقل خانوم های همچین آقایون چندشی یه کم تذکر بدن به شوهراشون!


پ.ن. یه سر به پست آخر تیردراپ بزن؛ به اونم گفتم، آدم پست شما و حس رو که توی یه روز بخونه...

سلام
حالا شد! یه جوری نوشتی از دست من که.....
خب منم میگم وظیف ی ما زناناس وگرنه این موجودات که نهایتش به شمشماد متوسل میشن برای تمیز کردن خودشون...اون پسته یادته؟

http://nanveshteha.blogsky.com/1389/05/

باران چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ب.ظ

سلام

حالا نمیشد روز زن رو با این خاطره بودار خراب نکنی؟!


(خودمونیم ؛ یه خورده اغراق آمیز قضیه رو ننوشتی؟)

سلام

ع خب باید در روز زن از زجر های زنان نوشت شاید برخی ها به خودشون بیان!
نه به همین شیرین کام اگه اغراق کرده باشم!
توی کامنتای بالا قضیه ی موکت رو نوشتم! بخونش!
تازه یکی از همکارای اقا هم که اومد از راهرو برش داره خودش از بوی گند موکتشون سبز شد!

برادر چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:40 ب.ظ

"بوی مردانگی" را نیز آیا شنفته‌اید؟!

...
کاش این پست‌تان نیز چون قبلی، قفل بود!

برادر گرامی
متاسفانه از برادران بسیاری که ملاقات کردم! هیچ بوی مردانگی نشنفته ام!
هییییییییییییییچ!
برای همین نوشتم از مردی و مردانگی فقط همان بوی مردانه ی قدیم مانده نه چیز دیگر!
حقیقت تلخ است! ولی دلیلی نمی بینم برای بیان حقایق ابا کنم و قفل بزنم به حقیقت نوشته ها!

در ثانی! من همان ابتدای نوشتار اخطار داده بودم که نخوان برادر من!
میدانستم تحمل شنیدن حقیقت رو ندارید!

باران چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:36 ب.ظ

باز هم سلام

حسی جان فک نمیکنی اینکه به طور کلی "مردانگی همه برادرهایی رو که تا حالا ملاقات کردی" نفی کنی، عادلانه نیس؟

شاید بعضی از بچه های دور و برت مستحق این نوع نگاه نباشند و از این قضاوتت ناراحت بشن!

سلام
من نوشتم اغلبشون خو
نوشتم از برادران بسیاری که دیدم ُ ننوشتم همشون اینطوری بودن!
وگرنه نماد بارز مردی و مردانگی حضرت اقاست!

و بدینوسیله از همه ی مردهای گرامی و عزیزی که ناچارن به اتش هم جنسان خودشون بسوزن عذرخواهی میکنم
من جمله پدر عزیز تر از جانم، همسر نرگسم، جناب کدخدا و شمار اندکی دیگر

آرسو چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:18 ب.ظ

فکر نمیکردم نوشته هامو بخونی

چرا؟
من که گاه و بیگاه برای وبلاگ هات کامنت میذاشتم..چرا فک میکردی نمی خونم؟
الان دیگه جایی نمی نویسی؟ یا وبلاگ سرگردان داری؟

تیردراپ چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:10 ب.ظ

ههههه
پس بگو چرا صدای همه دراومده
میگم حس جان تاحالا با یه آقایی که معلوم نیست چن وقت رودل داشته و حال مزاجیش بود بوده تو یه اتاق گیر کردی؟ به قول خودت نه پنجره ای نه تهویه ای نه چیزی
من سرم اومده از شکلک یاهو هم گذشت وضعیتم یعنی تقریبا بنفش شده بودم وقتی اومدم بیرون از اون جلسه کذایی


ای جان...
زجری کشیده ایم که مپرس!
تازه میبینی چه بدشون هم میاد وقتی بهشون میگن بو گند ندین؟

تیردراپ چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:11 ب.ظ

تو کامنت قبل غلط دیکته داشتم
منظورم : حال مزاجیش بد بوده بود که اشتباهی بودبوده تایپ شد

عیب نداره غلط دیکته ای نمیگیریم در اینجا از مخاطبین

پنجـــره پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ق.ظ http://panjerehneveshteha.persianblog.ir/

سلام

اجازه!
اییییییی!

خُ چرا همه می خواین به واسطه ی پنجره و اینا از این بو رهایی یابید؟
من دپسرده میشم که الان!

خُ من قبول دارم این بوی چندش ناک آمیز تهوع زا وجود داره ولی همه ی آقایون هم این مدلی نیستن.
می دونم گفتی اغلب، ولی خب پنجره باید تأکید داشته باشه دیگه.

مانا باشید و شاد و موفّق
یا حق

سلام
میدونستی اینقدر مفیدی؟ می دونستی میتونی مرز بین مرگ و زندگی باشی ؟
:دی

بلع اغلبشون همینطورن، موکدا و بسیار تاکید می شود که اغلبشون!

پنجـــره پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:55 ب.ظ http://panjerehneveshteha.persianblog.ir/


حس!

اینا چیه به من میگی:
میدونستی اینقدر مفیدی؟ می دونستی میتونی مرز بین مرگ و زندگی باشی ؟
:دی
-----------------

خیلـــــــی بدی.

خب خودت که نه ولی اسمت می تونه دیگه!
پنجره نباشه ملت خفه میشن خو!

حیات طیبه جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:20 ب.ظ http://hayatetayebe.parsiblog.com/

سلام .
یکی از رفقا لینک این مطلب رو داد و مائی که از قدیم آشنای تفکرات فمنیستی حس غریب بوده ایم چیز عجیبی برایمان نداشت

در ثانی آخ چی بشه حس غریب در کنار همسر گرام مجبور به نوشتن عفو نامه ای بس بالا بلند در این رابطه و در همین وبلاگ بشه....
عفو نامه ای که یک گوشه اش نوشته شده باشه: ما از مردان درک درستی نداشتیم فلذا ایشان پوزش میطلبیم

سلام
رفیقتون رو میشناسم احتمالا؟
( از خجالتشون در بیام صرفا!)
چرا تهمت میزنید و به من میگید فمنیست؟!
نه شما چطور می خواید اون دنیا جواب من رو بدید با این تهمتتون؟

اون روز ، تنها زمانی می رسه که قبل ترش جناب حیات طیبه یک پست بلند و بالا از محسنات بانوان نوشته باشند و هم جنس های خودشون رو تقبییح نموده باشند!
---------------------------------------------------------
بگذریم!
انصافا چرا این حقایق رو ندیده میگیرید؟
خیلی از برادران بزرگوار، لابلای همین کامنت ها و حتی برخی های دیگه که به دلایلی کامنت نگذاشتند، بر تمامی این حرف ها صحه گذاشتن!
حتی بدترشم نوشتن! مخصوصا در خصوص بهداشت ذکور در دوران سربازی!!!!

پنجـــره شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:53 ق.ظ http://panjerehneveshteha.persianblog.ir/

خوشبختانه اونی که این نوشته رو داد به جناب حیات طیبه بخونن، رفیق ایشوننبود! و انقده هم شد که ایشون گفتن رفیق بهش!!
صحبتی از مردانگی برخی مردنماها شد، گفتیم این مطلب رو بخونن کیفور بشن.

وجدانی این حقیقت در مورد عدّه ای از ذکور صدق میکنه و خوبه که قبل اینکه مجبور بشن بپذیرنش، خودشون بپذرین!

حس جون، حالا موخوای از خجالت مو در بیای؟؟


سلام
نه اون موقع چون ایشون لط لفظ رفیق استفاده کرد فکر کرده بودم از ذکور هست این شخص ثالث...

۲۰۶۶ شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:12 ب.ظ

پس خوش به حال اطرافیان من!!!
.
.
.
ولی انصافا اگه به خاطره ست که منم یادم نمیره اونروزی رو که یه خانم چاااق تو تاکسی کنارم نشسته بود... منتها اگه ما تهوعمونو نشون نمیدیم از مردونگیمونه !

به قول حیات، منتظر اون روزیم که ...

اعتماد به نفستون کشته همه رو

شنیدین میگن با یه گل بهار نمیشه؟ با یه خاطره هم همچین چیزی اثبات نمیشه

مردونگی.... واقعا مردونگی رو تو این چیزا میبینین؟


منتظر نباشید چون هرگز نمی رسه

حیات طیبه شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:04 ب.ظ http://hayatetayebe.parsiblog.com/

سلام
عرض کنم که خیر بنده نگفتم شما فمنیست هستید ... گفتم تفکرات فمنیستی حضرتعالی

اما در مورد سوال ... ما حقایق رو نادیده نمیگیریم... منتها بخش مهمی از این حقیقت اینه که از صبح تا شب دویدن دنبال کسب و کار مردان بیچاره ، با زیر کولر بودن در تابستان و کنار بخاری بودن در زمستان حاج خانوما در خونه زمین تا اسمون متفاوته . روی این حسابه که یه موقع زیاد سختشون نشه اناث محترم و هر موقع نیازی به پول و زندگی و گشت و گذار و ... شد راحت بتونند درخواست اجرایی شدن بدند ... و خداوکیلی یکی این اناث رو دریابه از بس زحمت میکشند که اگر این جور نبود انتظاری هم...


اما حالا که نظرات و پاسخای شما رو خوندم ، دیدم در پاسخ به دوستی معذرت خواهی صورت گرفته از مردان
فلذا ما نیز منتظر روز موعود حس غریب با همسر گرام نخواهیم بود
(چون هنوز هیچی نشده معذرت خواهی صورت گرفت چه برسه به روزی که... )

سلام
خب به تفکراتم پس تهمت زدید که فمنیستی هست در حالی که اصلا و ابدا نیست بلکه مبتنی بر حقیقت و واقع بینی است

دوم این که در نقض این فرمایشتون باید به خانم هایی اشاره کنم که بیرون از منزل کار میکنن و زحمت میکشن مثل بسیاری از همکارای سابق و اسبقم که هیچم بو نمیدن! این فرمایش شما تنها در خصوص مردان کارگر صدق میکنه در حالی که اگر دقت کنید من در نوشتارم به همکارای ذکور اشاره کردم که از نظر تحرک و محیط کاری با خانم ها برابرند ولی متاسفانه هوایی برای تنفس نیست اگر بشینید توی اتاقی که هستن!

شما چه علاقه ای به تحریف دارید جناب حیات طیبه؟!؟!؟
من در پاسخ به بارانم به اون یک درصدی اشاره کردم که به پای بقیه می سوزن!
یعنی مطلب من اشاره ای به همون 99 درصدی از ذکور است که ابروی یک درصد باقیمانده رو میبرن!

۲۰۶۶ یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:36 ق.ظ

nakhan khahare man, nakhan...

bala nesbat Golbehe dastej b goosh nemresiiid
megof
piiif piiif
bo0oo mite

(ba Andakiii talkhiiis)



az onjaee ke Golbehe dar adabyat mozakareh pas bayad khatabe in estellah be hamjensatoon bashe!
bezar caooment haro moror kona bebinam ba ki hastin daghighan!

گویای خاموش سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:14 ب.ظ

به نام خدا

سلام

دیروز توی قطار بودم، یکی از خانومای هم کوپه ایمون رفته بود بیرون از کوپه، بعد اومد داخل و گفت یه آقاهه چند کوپه اون ورتر جوراباش رو که شدیداً بو می دن آویزون کرده بیرون از کوپه ش، یعنی توی راهروی واگن قطار!!!
خانومه گفت بوگندش افتضاح بوده!

گفتم لابد گذاشته بیرون که خودش اذیت نشه از بوش!!!

یعنی طرف نات اونلی جوراباش بوگند می داده، بات آلسو گذاشته بیرون که همه مستفیض بشن!!!

چی می شه گفت...

سلام

میشه گفت خدا یه عقلی به این ذکور بده و یه صبر و تحملی به ما خانوما!
اینم ببین از گلسبرگن
بیربط نیست

http://www.glasbergen.com/wp-content/gallery/cartoons/toon811.gif

پارسا زاهد سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:18 ب.ظ

به نام خدا
سلام

نمی‌دونم شیطونه داره می‌گه یا یکی دیگه
هر کی هست هی داره بهم می‌گه
" این متن ویلاگ خانوم حس غریب رو بزن تو تابلو اعلانات دانشگاتون"

الان که اینو نوشتم یه حسی بهم گفت بهتره بزنی تابلو اعلانات بسیج"
این دومی رو مطمئن شدم شیطونه گفت :دی
چون بسیج خانوما و آقایون با یه دیوار پارتیشنی از هم جدا شده
بعد تابلو اعلاناتشون هم مشترک بید. اون وخت اگه این کار رو کنم برای بسیج خواهران بد می‌شه.

نمی‌دونم بزنم تو تابلو اعلانات انجمن اسلامی؟
البته زیاد دانشگاه نمی‌رم نمی‌دونم هنوز همچین جایی هست یا نه؟

یا مثلاً بزنم پشت در یکی از کلاسا
چطوره؟

نمی‌دونم انگاری هر جا بزنم یه موردی پیش میاد :دی
پلیز هلپ می

سلام جناب زاهد
ساختمونتون بس نبود حالا نیت تخریب خواهران بسیجی رو دارید؟ چرا؟ آخه چرا؟

من میگم بهتره باشمارگان بالا پرینت بگیرین و به هم جنس هاتون در هر جایی بدین
البته من که میدونم فایده نداره !
هرکاری بکنین باز هم همون ادمای قبلی هستند ...

واقعا فکر میکنید حتی اون همکارای سابق و اسبقم که این رو خوندن و متوجه شدن از همنشینی با اون ها، چه رنجی میبرن همکاران مونثشون، تغییری در خودشون خواهند داشت؟

من که فکر نمیکنم! مگه کم گفته شده از این حرفا؟

آذین سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ب.ظ

جانا سخن از دماغ ما می گویی!!
واقعا روی دلم مونده بود.
خوب شد یکی گفت خلاص شدیم!!

سلام آذین عزیزم



درد مشترکی است که مماخ همه ی ما تجربه اش میکنه

بیچاره مماخامون! بیچاره خودمون

shshs چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:11 ب.ظ http://www.myweblog.com

سلام
به هر حال این هم نظریه!!!
اگر فرض رو بر این بگیریم که این نظر درست هست، دلیلی نداره که آقایون نگران این موضوع باشن. این طور که شما توصیف کردید آقایون خودشون مشکلی با این موضوع ندارن.
خلاصه اینکه نگران ما نباشید ما راحتیم.

پ.ن: آقایون گل نیستن که بوی خوب بدن. یه مرد خوب مثل برگ چای هست.

فعلا خداحافظ

سلام
بله نظریه و چون کارشناسی ارایه شده، میبیند که شواهد زیادی داره و نظر صحیحی هست

البته این "اقایون مشکلی ندارن" در کامنت های برخی هم جنسانتون در بالا نقض شده! یعنی برخی ها گفتنن که مشکل دارن
اتفاقا اصلا نگران شما نیستیم! نگران خودمونیم که باید تحمل کنیم این بوی گند رو
و درد و دلی بود با خانم ها که به راه چاره برسیم!

برگ چای بوی گند داره ایا؟ من فقط میدونم از بس سمیه هیچ حشره ای سمتش نمیره! احتمالا منظورتون همین بوده! من که میگم همیشه! حالا الان یه شاهد مرد هم دارم! یکی دیگه هم بیارم فک کنم دادگاه قبول کنه پروژه ی کوسه ها رو اجرایی کنم

گویای خاموش پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ق.ظ

به نام خدا

سلام

آقایون گل نیستن، اما باید یاد بگیرن لااقل در رابطه با گل ها چه طور رفتار کنند..


حسسسسس؟ نمی بخشمت اگه موقع اجرای پروژه ی کوسه ها منو دعوت نکنی!

سلام

فعلا یه شاهد داریم! یه شاهد مرد دیگه نیازه تا مجوز پروژه رو بگیریم از دادگاه!
دومیش پیدا شه کی بهتر از شما برای اجرای پروژه؟

shshs پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ب.ظ http://www.myweblog.com

در مورد برگ چای یعنی همون طور که برگ چای اثرش رو توی آب جوش نشون میده مرد خوب هم وقتی قدرت واقعیش رو نشون میده که در سختی ها قرار بگیره!(من انتظارم از شما به عنوان یه خانم خیلی بیش از حد بود که میخواستم این جمله ی کنایی رو درک کنید!)
تبصره: یک روز گرم تابستان و یا یک کفش نا مناسب جزء "سختی ها" محسوب میشه.
-----------------------------------
در جواب گویای خاموش:
اولا تنها چیزی که از کودکی به ما در مورد رفتار با گل ها یاد دادن این بود که «هر کی به گل دست بزنه/ شاژره نیشش میزنه» که توی اون هیچ اشاره ای به بوی عرق و جوراب و غیره نشده!
ثانیا میخوام ببینم کی میخواد آقایون رو مجبور کنه یاد بگیرن با این به اصطلاح گل ها چطور رفتار کنن؟
به قول شاعر:
ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم
پوشیده چه گوییم؟«همینیم که هستیم»

دقت کردید چی شد؟ همینیم که هستیم!!!
و همونطور که قبلا گفتم نگران ما نباشید ما راحتیم! هر کسی هم ناراحته به ما ربطی نداره

علیک سلام
جمله ی کنایی در کار نیست! توجیه میکنید الکی!
چای توی اب جوش هم خاصیتی نداره تازه مضرات داره! همه ی پزشکان می گن این رو!
پس در مضر و به درد نخور بودن "چای" ( که اینجا استعاره از هم جنس هاتون هست) چه قبل از اب جوش چه بعد از اب جوش تردیدی نیست!
البته من شخصا تقدیر میکنم این استعاره ی پر معنا رو ..احتمالا بعد از این زیاد ازش استفاده میکنم به جای ذکور!
:دی

تاریخ به شدت ثابت کرده که اتفاقا "همینه که هستید" درباره ی جنس شما صدق نمیکنه! میتونید سرگذشت بسیاری از دووستانتون قبل و بعد از تاهل رو بررسی کنید
ولی خب...
میتونید نباشید کلا! انشالله بعد از این که پروژه ی کوسه ها راه افتاد دیگه ....

علی ای حال، زمانی میرسه که شما هم در کنار حیات طیبه گرامی یک پست بلند و بالا در باب محسنات بانوان و تقبییح هم جنس هاتون خواهید نوشت!

حس آشنا چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:35 ب.ظ

سلام
بعضی از مردا اره
ولی نه همه
خانوما بدترن
بعضی از خانم ها محترمه دو نوع بوی بد میدن
یکیش که بوی بده عرق
دومیش بوی لجن و هرزگی

که اخه زن حسابی دختر حسابی
اومدی مترو
بین مردا که سینه به سینه بهم چسبیدن
واقعا چرا باید اینطور باشه
اون زنه احمقی که خودشو به صدنفر نامحرم میچسبونه تا به مقصد برسه
این چه بوییه حس غریب گرامی؟

سلام
هنوز اشنا نشدیماااا
یه نشونه ای چیزی بدید حداقل!

نه خانوما بدتر نیستن؛ چون که درصد زنان اینطوری در قبال اقایون این مدلی واقعا اندک هست؛

حس آشنا چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:42 ب.ظ

سلام
مگه مهمه؟
قسمت دوم نظرمو جواب ندادید

سلام
مهم نبود که نمی پرسیدم؛

در خصوص بوی هرزگی
مطلبم به این اشاره نمیکنه ولی در زمینه بوی هرزگی معتقدم دو جنس به یک اندازه ازش بهره میبرن! یه چیزی هست که جنسیت نداره هرزگی!
کم نیستن مردایی که بیمارن و علاقه مند به چسبوندن خودشون به دیگری در مترو و تاکسی و ...
و کم نیستن زنانی که خودنمایی میکنن
اما مصداق حرف شما کمتره؛ یعنی اینقده ذکور این کارو میکنن که نیازی نست زن این کار ور انجام بده! زنان فقط خودنمایی میکنن و بازار هرزگی رو داغ تر و مردان هم طالب میشن و بر گسترش این بازار می افزایند

حس آشنا پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:14 ب.ظ

وقتی زن یا دختر به قول معروف کرم نداشته باشه مرد طرفش نمیاد حتی هرزه باشه

سلام
متاسفانه این رسم خوب سابق! برچیده شده!
گرچه به حمدالله هنوز اسیب های کمتری متوجه دختران عفیف ما هست ولی دختران عفیف و زنان عفیف جامعه ما هم از متلک پرونی ها و مزاحمت های تلفنی و چنددقیقه ای در خیابان بی نصیب نیستن!
یکم بیشتر در جامعه گشت بزنید و ببینید.

حامد دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:08 ب.ظ http://aaghol.blogsky.com/

البته بحث رعایت ادب اجتماعی از قبیل استحمام به موقع و استعمال عطر و گلاب دستور عقل و شرعه و از قضا درد دل خود منم هست. انقد که دلم می خواست از هزینه شخصی و وجها لله اسپری و افشانه تخس می کردم بین خلق الله. و به خاطر این پست از شما تشکر می کردم. می دانم
البته نمی شود از جنسیت حرف زد و طرف مقابل را جریحه دار نکرد. میدانم.
البته اول پستتون گفته بودید که مردهای بی جنبه نخوانند و چه ربطی دارد مرد بی جنبه به بوی عرق؟ آها! یعنی آنکه جواب می دهد نخواند. میدانم
البته داشتم دنبال شعری در وصف خستگی های پدر پیره اقدس افلیج می گشتم که همه امیده این دختر بخت برگشتس که به شما خوردم و سری را که درد نمی کند چه نیازی به جواب. میدانم
اما
کس نمی داند در این بحر عمیق
سنگ ریزه قرب دارد یا عقیق

خیلیا وقتی این بو از درگاه در میپاشه تو ملاجشون تازه چراغ خونشون روشن میشه. خیلی از خانومای سانتی مانتال هم هستن که فقط بوی عطرشون نمی ذاره بوی گند روحشون خفه نکنه همه رو. اون که واسه فیت نس بدنش بچه بدبختشو از شیر مادر محروم کرد و الان بچه معصوم عقب مونده افتاده بغل مادرزن.
اگه دم بازار میری و از گند عرق کارگرا اوقت می گیره، محض یاداوری بگم که صدقه سری همین بوی مرغ گرفتن مردا ،بعضی از این مثلا زن ها -بلا نسبت شما خوبان- پول خرج می کنن که مث خانوماااااااااااااا هفت بزک بیاین بیرون.
ربّ یسّر و لا تعسّر
ربّ أتمم بالخیر41810

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد