نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

رابطه ی کریت و هندزفری !

-: خانم..خااااااااااااااااااانم


در افکار خود سیر می کردم و  به انتظار  اوتوبوسی بودم که مرا به مقصد برساند...

صدا بلند تر شد


-: خاااااااااااااااااااااانم...ای بابا خااااااااااااااااااااانم


با این که مطمئن بودم کسی با من نیست به طرف صدا برگشتم....

بالاخره مخاطب مورد نظر متوجه شد و برگشت..


-: خانم این ماشین میخاد رد شه شما جلوی راهش ایستادید...


دختر با لبخندی تصنعی و اندکی شرم راهش را کج کرد...

مرد که خود را پیروز میدان دید ادامه  داد: از این هندز فری ها تو گوشته نه؟

سر دختر به معنای تصدیق بالا و پایین رفت...

-: چیه بی خود مد شده همه تو گوششون از ایناست دیگه صدای ادمو نمیشون...من بفهمم کی اینو اختراع کرده خودم دارش میزنم!


لبخندی روی چهره ام نقش بست و باز محو مسابقه ی خودرو ها شدم...


نظرات 1 + ارسال نظر
آنشرلی پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:47 ب.ظ

عکس بی ربطی است!

چشماتون بی ربط میبینه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد