-: خانم..خااااااااااااااااااانم
در افکار خود سیر می کردم و به انتظار اوتوبوسی بودم که مرا به مقصد برساند...
صدا بلند تر شد
-: خاااااااااااااااااااااانم...ای بابا خااااااااااااااااااااانم
با این که مطمئن بودم کسی با من نیست به طرف صدا برگشتم....
بالاخره مخاطب مورد نظر متوجه شد و برگشت..
-: خانم این ماشین میخاد رد شه شما جلوی راهش ایستادید...
دختر با لبخندی تصنعی و اندکی شرم راهش را کج کرد...
مرد که خود را پیروز میدان دید ادامه داد: از این هندز فری ها تو گوشته نه؟
سر دختر به معنای تصدیق بالا و پایین رفت...
-: چیه بی خود مد شده همه تو گوششون از ایناست دیگه صدای ادمو نمیشون...من بفهمم کی اینو اختراع کرده خودم دارش میزنم!
لبخندی روی چهره ام نقش بست و باز محو مسابقه ی خودرو ها شدم...
عکس بی ربطی است!
چشماتون بی ربط میبینه!