-1-
این وبلاگ را در رمضان شروع کردم،
قصد داشتم بیشتر روزهایم را تویش جای دهم، خاطراتم ثبت شوند و بمانند.
اما کجاست "ذوق" و "شوق" متفاوت دیدن...!
-2-
رمضان امسال، بازگشتم به دنیای تدریس با یک کلاس کوچک توی یک آموزشگاه دخترانه.
"حس" میکنم باید تدریس کنم، و خیانت است ترک دنیای درس و رها کردن بچه ها!
-3-
تمرین میکنم که عبد شوم، راه سختی است و من نو سفرم
اما امیدوارم "وصبر لحکم ربک" را بیاموزم
و میدانی، نمیخواهم این رمضان را با خواسته هایم سیاه تر کنم... میخواهم تقدیرم را تو بنویسی...
زیباتر خواهی نوشت از همه دعاهایی که با ذهن ناقص و فهم کج و کوله ام حواله می کنم.
زیبا بنویس برایم، زیباتر از همیشه ...
ارحم الراحمین برای بنده اش "بد" نمی خواهد، قبول...
ولی لابلای تقدیرم درج کن "زودتر" حکمتش را بفهمد