خیلی روی ظاهرش حساسیت به خرج نمی داد.
به گمانم آیینه ای که در کیفش نگه می داشت، برخلاف همه ی دختران ، هفته به هفته استفاده نمی شد.
عابری از کنارمان عبور کرد و رایحه ی خوش عطرش فضا را معطر کرد.
نفس عمیقی کشید و گفت: شوهر من هم باید همیشه خودش را خوش بو کند!
نگاه معنا داری کردم.
ادامه داد: باید خوب هم لباس بپوشد.
گفتم:
حتما در اطلا عیه ای که میدهیم، این رو درج می کنیم.
با
شیطنت خندید و به عمق نفس هایش برای بلعیدن
بوی عطر افزود.
مهم اینه که شوهرش از بوی گند این لذت می بره! تو چی کار داری کاسه ی داغ تر از آش می شی!
نیش باز
من نگفتم بوی گند میده!
چه توهینی کردی بهش!
من گفتم مثل برخیها عادت نداره وسواس گونه به ظاهرش برسه
بی زحمت ار اس اس بگذار برای قالبت!