نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

سکوت و حرف

حرف های زیادی برای گفتن بود...

که در سکوت خلاصه شد

نظرات 4 + ارسال نظر
سعید چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:22 ب.ظ http://raheeshgh.blogsky.com

سلام
الان میتونی بیای نظر بدی
میخوام ببینم هستی یا نه باهات کار دارم

من اومدم و نظر هم دادم ولی گویا یکم ...!

سعید چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:29 ب.ظ http://raheeshgh.blogsky.com

سلام
منظرتو نفهمیدم (منظورت از اون کامنت توی وبلاگ من چی بود؟)

عمل به خواسته ی خودتون در کامنت قبلیتون!

سعید چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:37 ب.ظ http://raheeshgh.blogsky.com

آهان فهمیدم ببخشید کار داشتم متوجه نشدم
خواستم بگم وبلاگت خیلی قشنگه میتونی کدشو بدی

فکر میکنید باید کل کد وبلاگ رو اینجا توی یه کامنت بذارم؟؟

من سایت رو معرفی میکنم برو و کد مورد نظرت رو بردار

blogskin.ir

هیچ چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:24 ب.ظ http://bohtan.blogsky.com

یادم رفت بگم که چون خوشم اومد لینکت کردم

ممنون
گرچه تووبلاگت تشکر کردم...
اگر منم از تو خوشم بیاد لینکت میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد