آهنگ مزخرفی بود...با صدایی بلند که از باند پشت سر، تمام بدن را به لرزه میانداخت.
گاه اذان بود، اما نمیتوانستم از راننده بخواهم این صدا را قطع کند،
نه به خاطر رو دربایسی
و یا ترس از واکنش راننده آژانس...
بلکه چون بارها و بارها، اینقدر در موسیقی و دنیا غرق شده بودم که هنگامهی اذان را از یاد ببرم.
صدای الله اکبر از منارههای شهر بلند بود؛
مردد مانده بودم چگونه گوش بر این ببندم و ان یکی را نشنیده گیرم،
اهنگ کذایی را بر نتافتم بیش از این،
و با صراحت خواستم موسیقی را تا پایان اذان قطع کند!
با بیخیالی پرسید: اذان شده است مگر؟
من ماندم و دنیای از عذاب...
سلام
شنیدن صدای اذان آرامش عجیبی به آدم میده.
خصوصا اذان صبح ...
وقتی صداش همه جا می پیچه.
:)
به نام خدا
سلام
عکس العمل هایی بدتر از این هم هست...
وقتی که به خودت و اعتقادات توهین بشه، صرفاً به خاطر چادری که سرت ه...
و به طرز تأسف باری جالبه که اگه پوششی جز چادر داشته باشی، به عقیده ت احترام می ذارن و آهنگ رو کم یا خاموشش می کنن!
سلام
من زیاد تاکسی سوار نمیشم . نمیدونم :دی
اما توی دانشگاه ، نمازخونه ، هرروز حاج آقا داره اونایی که پشت پرده و قسمت خانوما هستن رو ارشاد میکنه که شما را به خدا وقت نماز جماعت ساکت باشید . خودتون که نماز نمیخونید حواس ما رو هم پرت میکنید .
اما کو گوش شنوا ؟! در خود نمازخونه رعایت نمیکنن !
پس بشده خوشحال باش که سر و کارت با تاکسی نیست!
سلام
نمیدونم این پست جای شوخی داره یا نه,تازه واردم بیخیال
طرز نوشتنتون جالب بود
سلام...همیشه و همه جا میشه در چهار چوب ادب شوخی کرد از دید من..مخصوصا در وبلاگ خودم
:دی!
سلام
خوبی حس جان ، ممنونم که افتخار دادیو سر زدی بهم .
با اجازه لینکت کردم .
منم با حس آرامش بخشیه اذان نافرم موافقم .
اما گاهی ...
چه می شه کرد ، دنیاس دیگه ...