گاهی وقت ها با تمام وجود میخواهی به کسی بگویی از تو متنفرم...رهایم کن!
اما حالیاش نمیشود!
دست خودش که نیست!
نه بادی لنگوج میفهمد! نه نگاه! نه رفتار میشناسد! نه حتی قادر است دریابد چه گلی کاشته در باغچهی دوستیاش!
انوقت است میفهمی چه گندی زدهای وقتی گناهها روی هم انباشته شدهاند...
و با رویی مضاعف پناه میبری به او و میگویی:
ظلمت نفسی....
پ.ن: من اخلاق الهی ندارم...لطفا خودتان بفهمید که گل کاشته اید! و بروید پی کارتان!
به مناسبت بهار قالب عوض کردی؟!
حالا این بنده خدا کی هست؟ همون رفیق حسودمون؟!
خیلی وقته مرتب قالب عوض میکنم!
ان بنده خدا هم میتونی رو همه حساب کنی! حتی خودت
:پی!