این روزها رسانای احساسات غریب ادمها شدهام؛
از کنارم که میگذرند،
چشمهایشان دریای مواجی است از واژههایی که در سکوت نگاهشان منفجر میشود
و فرو میغلطتد روی اندیشههایشان!
هوس نوشتن دارم،
باید نگاشت از دردهایی که هر روز همانند قطار مترو در مقابل چشمانم میگریزند؛
باید نوشت از توقف نبض فرهنگ جامعه تهران؛
باید نوشت...
*******
سلام
گاهی غربت به انسان نیرویی عجیبی میده تا دنبال اشنا بگرده
ماها در دنیا احساس غربت نمیکنیم به همین خاطر دور از ان یاریم
امام زمان
کاش میشد در غربتمان دستمان را میگرفتی
سلام
همیشه از خودم می پرسم یعنی قراره بدتر از اینی که هست بشه که اقا هنوز نیومده؟
بد روزگاریست ...بد!
بازم سلام
"این روزها رسانای احساسات غریب ادمها شدهام"
میگم من چرا گیر دادم به اون بنده خدا که چوب کرده بود تو گوشش ؟ (!! :دی)
این قابل هم قشنگ ه. تنوع لازم بود :)
سلام
الان کهدارم پاسختون رو میدم اون فرد دقیقا رو به روم نشسته!
به نام خدا
سلام
با توجه به همون جمله ای که جناب 2066 کپی پیست کردن، من همین جا اعلام می کنم که ترم آینده نهایت سعیم رو می کنم که توی یونی از چشم حس غریب به دور باشم! خب ازش می ترسم!
می ترسم بیاد این جا سوژه م بکنه!
خیلی بدجنسی!
به خاطر این حرف بدجنسانه ات یه بار فقط درباره تو مینویسم در وبلاگ!
بی نظیر بود مثل خودتون
من که پر عیبم!
از نظر پر بودن از عیوب بی نظیرم البته!
هیچ کس مثل من کالکشن عیوب نیست
درکت می کنم رفیق
خسته و مونده برگشته از برنامه
تنها در مترو
البته کیف میده ها
سپاس از تلاشت برای درک کردن