پاسی از نیمه شب؛ گذشته و هنوز بیدارم؛
از بیکاری نیست که خواب به چشمانم نیست!
خستهام و اگر سر بر بالش بگذارم عین یک بچه بخوابم!
دقیقا مثل یک بچه، هر ازگاهی بلند میشوم و در و دیوارها را در تاریکی نگاه کنم؛ اما نه عین بچهها نق میزنم نه دیگران را به زحمت میاندازم...
میخزم توی عالم خودم و قید خواب را هم میزنم...حتی اگر شیرین به نظر برسد!
حکایت این روزهایم هم همین است: حکایت "دیوانه"ای که از "قفس" پرید!
تعبیر دقیقترش میشود مزایایم حلال و روحم آزاد! میشود خداحافظی با دنیایی که با عشق و امیدهای سپید واردش شدم و امروز با جسمی به شدت بیمار و روحی آزردهتر، ترکش میکنم.
نه از عمری که خرجش کردم پشیمانم و نه از طلاق محضری که رقم زدیم. حتی از حدیث آدمهایی که چشمهایشان را گرد میکنند و سوال، هم شگفتی ندارم. تنها یکی بود که مثل همیشه وقتی شنید داستانم را، آزادگیام را ستود.
پ.ن: یک دنیا کار نکرده دارم: قولهای محقق نشده؛ کتابهایی که با التماس مرا میخوانند...دی وی دیهایی که هنوز ندیدمشان! و پروپوزالی که قصد ندارد عاقبت به خیر شود!
پ.ن2: داستان این روزها را نوشتم؛ چون حسش خیلی متفاوت بود نسبت به تجربیات نسبتا مشابه گذشته... حس دلپذیری که متناوبا "رهایی" داشت و "اطمینان"!
پ.ن3: فکر میکنم ( و دقیقتر حس میکنم) افکارم جان تازه میگیرند؛ فکر میکنم دارم دوباره خودم را پیدا میکنم. باید کمی شعر بخوانم...پیشنهادات کتب شعرتان را به شدت پذیراییییییییییییم......
پ.ن4: یک شعر قدیمی بود به اسم run away! مال آن موقعها که دبیرستان بودم؛ حیف که پیدا نشد تا بگذارم شما هم کیفور شوید :دی رگ گم شدهی شیرازی هم مجال آپلود را نداد!
بعدا افزود: راستی! برای دو نفر خیلی خوشحال ترم که نیاز نیست هر بار ننوشته ها را با اضطراب باز کنند که شاید حرفی ازشان رفته باشد!
سلام
؟؟ (خط11)
آه و دیگر هیچ
سلام


فکرش رو بکنید
من دیشب این رو منتشر کردم و بعدش لالا!
حالا اول وقت که اینو میخونم! یهویی شگفت زده میشم!
میرم میخونم مگه چی نوشته بودم که جناب هاوایی ارور داده
:دی
سلام علیکم
یعنی شما هم ترک مکان کار کردید؟
عجب روزگاری شده
ای امان از گردش دوران
علیک سلام "ما" ی عزیزم

خوبی خوشی؟
آره دیگه..ما هم ترک مکان و اینا کردیم...
روزگار الان خیلی خوب شده البته
ولی بد آخر الزمانی شده
پرنده، حس آزادگیتو ستایش می کنم ...
و از همون جمله دیوانه از قفس پرید به خیلی چیزا پی بردم...
قفس یعنی محدودیت و این خیلی خوبه که خودتو محدود نکردی و اجازه پرواز دادی به خودت...
در آینده قطعا برنده خودتی!
موفق باشی...
ممنون


بله قفس یعنی خیلی محدودیت! مخصوصا اون قفس
متشکرم
رمز بالایی رو میخوام
سلااااااااااااااااام آرسوی عزیزم
خو ایمیل ندارم ازت
مال من که همون سال 87 ایی هست
کجا برات ایمیل کنم رمز رو؟
خب رمزم میذاشتی دیگه:)
حتمن باید درخواست کتبی بدم ؟
ایهیم!
من پارتی بازی تو کارم نیست
سلام
یه دعایی برا اونایی بکن که بلاتکلیفن؛ نمیدونن تو این دنیا چیکاره ن، نه خودشون از خودشون راضی ان نه دیگران ازشون راضی میشن!...
حالا ینی دیگه اونجا کار نمیکنی؟!
سسسسسسسسسسسسسلام

اغلبمون همینطوری هستیمااا
فکر هم میکنم تا صاحبمون نیاد همینطوری می مونیم جز اون آدمای خاص که راهشون رو خیلی زود پیدا میکنن
انشاله ما هم جز این خواص شیم روزی
نه دیگه رسما تصفیه کردم
دیروز که برام یه ایمیل ازت اومد
ایمیل نمودیم
سلاااااااااام
رمز بالایی ما که باز نمیشه اما
حسسسسسسسسسسس
جاست فور قر اومدن نده رمزااااااااا !
سلام
از بس نیستی دخترم!
و اینگونه بود
که نه موزیلا
نه گوگل کروم
نه اینترنت اکسپلور همراهی نکردندی و به ما رو ننمودندی تا اینکه سیدتنا و عزیزقلوبنا صبایینا نزول اجلال کردندینا و کلهم نظریاتو خوندنینا در اولین فرصت بهشون وگویینا که گزارش مارا بیفزودندینا !!!
پی:
الان شما گمنام بیدی؟
با نام بیدی؟
صاحب نام بیدی؟
چی بیدی؟
من به این حرفا کار ندارم قبل از این که گویای خاموش با باطومش بیاد عین بچه ی خوب بیا گزارش بذار!