خیلی روی ظاهرش حساسیت به خرج نمی داد.
به گمانم آیینه ای که در کیفش نگه می داشت، برخلاف همه ی دختران ، هفته به هفته استفاده نمی شد.
عابری از کنارمان عبور کرد و رایحه ی خوش عطرش فضا را معطر کرد.
نفس عمیقی کشید و گفت: شوهر من هم باید همیشه خودش را خوش بو کند!
نگاه معنا داری کردم.
ادامه داد: باید خوب هم لباس بپوشد.
گفتم:
حتما در اطلا عیه ای که میدهیم، این رو درج می کنیم.
با شیطنت خندید و به عمق نفس هایش برای بلعیدن بوی عطر افزود.