نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

نَنوشته‌ها

همه رفتند؛ من مانده‎‎‎ام و خدایم...

آدم هایی که می بینم-3

مسافر زن گفت: همین بغلا پیاده می‌شم؛

و راننده‌ی مهربان ناگهان گرفت سمت راست...از منتهی‌الیه  چپ خیابان!

خانم مسافر خوشحال و خندان از این که همان‌جایی که می‌خواست پیاده شد..و موتور سواری که تاکسی گرفت جلویش؛ از خشم دندان قروچه می‌کرد!

زد به شیشه؛

 و آقای راننده که می‌دانست چه خبطی کرده گازش را گرفت که در برورد...موتور سوار دست بردار نبود و دنبالش کرد و دست آخر؛

هنوز دهان موتور سوار باز نشده؛ راننده‌ی مهربان چند فحش آب نکشیده نصیبش کرد!

موتور سوار مانده بود هاج و واج!

و ما ماندیم و راننده‌ای که به خاطر فحش‌هایی که به موتور سوار تقدیم کرد از ما مسافران بیش از ده بار! عذرخواهی می‏نمود!!

The Suitcase on Yellow || Panasonic GF1/Lumix14f2.5 | 1/400s | f2.5 | ISO100

 

پ.ن1: آدم‌ها از آن‌چه فکر می‌کنید عجیب‌ترند!


پ.ن2: روزانه چند آدم را زیر و دست و پایت له می‌کنی بی‌آنکه حتی خودت بفهمی؟ به چند نفر طعنه می‌زنی و تنه؟ نوبت چند نفر را می‌گیری در صف‌های مترو و اتوبوس؟ دست و پای چند نفر را له می‌کنی و حتی عذر خواهی نمی‌کنی؟ قلب چند نفر را با کارهایت، نگاهایت و حتی واژگانت می‌شکنی و ککت هم نمی‌گزد؟ و چند تیر به سوی قلب مولایت نشانه می‌روی روزانه؟ 

نظرات 10 + ارسال نظر
ستایش چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ق.ظ http://http://nobodylovesme.blogsky.com/

من که در مورد خودم فکر میکنم تعداد تیرها و له کردن هایم بی شمار است ولی برای خنک شدن دل دوستان عرض میکنم که اگر یک تیر بزنم اصلا نگران نباشید خدای خوبم دوتا تقاص میکنه

فقط شما اینطوری نیستن البته؛
اغلبمون اگر یه دونه بزنیم دوتاش رو پس میگیریم

ولی خب برای خنک تر شدن دل ما یکی دو نمونه رو بفرمایید تا کیفور شیم

ستایش چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ب.ظ http://http://nobodylovesme.blogsky.com/

به جای تعریف نمونه ترجیح میدهم از همین جا از تمام دوستان عذر خواهی و طلب حلالیت کنم

من به سهم خودم و از این تریبون اعلام میدارم تا دلمون خنک نشه حلال نمی کنیم خو
آدم وقتی از ته قلبش حلال میکنه که مزه ی شیرین انتقام رو بکشه

البته این نکته ی فوق فقط در خصوص همون جماعتی صدق میکنه که کوسه ها منتظرشونن هااا

نیلو چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ب.ظ

سلام نازنین خوشحالم از اینکه به جمع وبت اضافه شدم
پی نوشت دومت بی نظیر بود
حرفای ته نشین شده در دلم را زده بودی

سلام خانوم
بسیار خوش گلدی


خب حرفای ته نشین شدهی دل تو؛‌ممکنه سوال یکی دیگه هم از خودت باشه میتونی از این فرصت استفاده کنی و به همه ی کارهای بدی که کردی اعتراف؛
به هیشکی نمی گم من

ستایش چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:33 ب.ظ http://http://nobodylovesme.blogsky.com/

همانطور که دوست دارید خدا با شما رفتار کند با بندگان خدا رفتار کنید

چشم
اینجانب با این جمله در حالت ویبره قرار گرفته و کاملا متحول شدم؛
لذا زین پس
با شما با مهربانی و عطوفت و لطیف برخورد می‌نُمایم


باشد که خداوند متعال همه ی ما را غریق الطاف خویش نماید

سیاوش پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:53 ب.ظ http://dead-hours.blogfa.com

چقد این عکس که گذاشتین خوشگله.

اینی که می بینید عینک خوش بینیه:دیییییی
خب آدما همینطوری هستن دیگه.
یعنی هرجا به نفعشونه کوتاه میان و هر جا باز به ضررشونه صداشون در میاد

متشکرم که با عینک خوشبینی تشریف آوردید

ولی نکته ی این روایت این بود که راننده حاضر نشد به خاطر کار اشتباهش از اون موتور سوار عذر خواهی کنه ولی ده ها بار از ما به خاطر فحش های رکیکش عذرخواهی کرد!
عجیب نیست؟ این که حاضر به انجام یک کار کوچک نیستیم ولی ده ها برابر اون رو در شرایط ی که لزومش هم نیست خرج میکنیم!
چه جمله ای شد!

باران جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ

سلام

...اون وخ تو چرا هیچی نگفتی؟!
(بیشتر از این نمیتونم چیز بنویسم؛ حال ندارم )

سلام

برمیگشتم چی میگفتم یعنی؟
میگفتم اقای محترم فحش نده؟
فکر میکنی جواب میداد؟

باران جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:00 ب.ظ

سلام

ببین من حالم خوب نیس یه چیزی میگم واسه خودم...
تو به نسخه من عمل نکن
اصلا کار درستی نیس با یه مرد اونم از نوع فحاش دهن به دهن بشی! ممکنه عواقب وحشتناکی در انتظارت باشه

از ما گفتن... خود دانی
نگی نگفته بودی


انقدم نیا نت، مگه تو امتحان نداری دختر

سلام
بلا دور باشه خواهر
چی شدی؟

آره من که کلا آدم مظلوم و کم حرفی هستم..مثل همیشه سکوت میکنم در این جور مواقع

دست و دلم به کتاب و جزوه و اینا نمیره!
نمیدونم این ترم چم شده!

گویای خاموش شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:56 ق.ظ

به نام خدا

سلام

عجب آدمایی می بینی! :دی

دیگه چی بگمممممم؟
هیچی دیگه، بقیه ش می شه حرف تکراری، می رم بخوابم که پاشم درس بخونم، که لااقل سر امتحان خاموش نشم!!!


----------

اربعین حسینی رو تسلیت عرض می کنم..

سلام
این آدما همه جا هستن گویا..
فقط ما اینقدر غرق دنیای خودمونیم که نمی بینیمشون
نه؟

گویای خاموش پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ق.ظ

به نام خدا

سلام

حسسسسسسسسسسسسس!!
بیچاره شدم! یعنی به عبارتی داغون شدم رفت!!!
رسماً از دست رفتم!

یادته اون روز حواسم نبود به دوستت سلام نکردم، بعد تو گفتی آهت گرفته منو؟
خب؟
بعد من اون وقت اصلاً یادم نیومد کدوم آهت رو می گی!!
بعد امروز (در واقع دیروز! الآن دیگه بامداد روز بعده :دی)، چیزی قریب به 24 ساعت بعد از اون حرفت، تاااااازه یهو حرفت یادم افتاد و دورازیم افتاد که منظورم چی بوده! این که سلام نکردن تو و متوجه نشدن تو رو مسخره کردم :دی و بعد سر خودم اومد و اینا!

فکر کنننننننن! بعد از یک شبانه روز تازه فهمیدم منظورت رو!!

فاتحه ای نثار گویای رسماً خاموش شده بفرمایید!

پ.ن.
می بینی؟ از تو بدتر هم زیاد هست :دی

سلام
اره اون موقع فهمیدم نگرفتی ولی استرس امتحان نذاشت برات بیش از این ها توضیح بدم!

یوها ها ها...

آه می کشیم..
گویا نفرین میکنیم....

یوهاهاها

سیاوش شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:02 ب.ظ http://dead-hours.blogfa.com/

۱.۲.۳ آزمایش می کنیم
1.2.3........
به روز بشین دیگه
حالا ما عینک خوشبینی زدیم شما باید بری آپ نکنی؟؟
دهه

سلام
نوشتنم نمیاد ولی از چک نویس ها یکی رو منتشر کردم تا شما هم چنان عین ک خوشبینی رو بر چشم داشته باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد