خوانندگان ارجمند، برای پاسخ به این سوال، توجهتان را به خاطرهای جلب مینُمایم!
خیلی وقت بود که به بهانه نبود فضای مناسب، نماز جماعتی برپا نمیشد تا این که تحولاتی رخ داد و فضای بازی مهیا شد، یک سالن بزرگ به مدیریت یک مدیر جدید برای نمازخانه در دست تدارک بود.
فضا به نسبت چهار به یک تقسیم شد تا همهی خانمها در یک پنجم فضا نماز بخوانند و اخویها، که شمارشان زیادتر است، چهار بخش دیگر را در اختیار داشته باشند.
فضا با یک پارتیشن (پاروان) متحرک جدا شد، به عکس خوب دقت کنید، قد و قواره پارتیشنها تقریبا در همین حد و اندازه که با چسبهای پهن به زمین تثبت شده بودند، باقت بدنه همه، حصیری درست مثل شکل دوم.
روز اول روی همهی بافتهای حصیری را بنر چسباندند، و چهارطرف هر بنر را روی حصیرها با چسبهای قطور محکمکاری نمودند تا خواهران و برادران به راحتی نماز بخوانند، اما خب همین که کافی نبود!
چند روز بعد درز بین پاراوانها هم توسط چسبهای کلفت و رنگی، گرفته شد تا خدایی نکرده سایهای از خواهران نمایان نشود که نماز جماعت به "عرصهی فحشا" تبدیل شود!
در این میان تفکیک ورودی خواهران به شدت قابل توجه بود! پارتیشن از دیوار کناریاش به قاعده نیممتر فاصله داشت، جادهایی "مالرو" که فقط یک نفر میتوانست وارد یا خارج شود... یحتمل برای این که خدایی نکرده کسی از اخویها جرات نکند وارد قسمت خواهران شود موقع نماز!
یک روز که خواهران، از این طرف پرسیدند که آیا اتصال برقرار است یا نیست؟ اقای مدیر جدید وحشتزده پرسیدند: مگه از لای پارتیشنها چیزی پیداست؟؟
( خب اخوی گرامی! اگر پیدا بود که پرسیده نمیشد اتصال هست یا نیست!)
اما
اما
وا اسلاما....
چندین هفتهای طول کشید تا یکی از اخویها فهمید که ای دل غافل! فحشا بیداد میکند!!!
قسمت پایین این پاروانها باز است و به شدت مورد غفلت قرار گرفته!! و این گونه بود که با الگوگیری از پتروس فداکار، با لباسش، و پوشانده فضای پایین پارتیشن تا سطح زمین، اسلام را از خطری عمیق، رهایی بخشید و فضای پاک به نماز خانهای محقر بازگشت.
الحمدالله که این "تهاجم فرهنگی" پاروانها توسط همکاران خنثی گردید!!!
پ.ن1: کلا یک حالت بیشتر ندارد: این که چشم ذکور جماعت انقدر فعال است که هنگام مناجات با خدا هم به جستوجوی سایهای از جنس لطیف میچرخد!
پ.ن 2: یا ایها الناس! من حجابم را حفظ میکنم اما آیا دقت نکردهاید که خدا اول به او گفت چشمهایت را فرو بند؟
قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ....
(ایه سی سوره نور که آیه سی و یکم آن به زنان مؤمن میفرماید که وظیفه دارند زینتهایشان را بپوشانند)
پ.ن 3:
بعد از فداکاری آن اخوی گرام، نمازخانه ما دقیقا به این شکل درامد:
میبینید که درزها دوباره مقوا کاری شد و فاصله پارتیشن ها تا زمین نیز!
خیلی جالب بود خیلی خندیدم
اتفاقا من هم یکبار سر این موضوع با مدیر جدید بحث کردم
گفتم برادر کمی این پایین پارتیشن رو بزار اونور تر تا بتونیم رد بشیم فرمودند
اشکال شرعی داره و من به عنوان مدیر چنین صلاح دیدم
من هم که همیشه زبان سرخم سر سبزم رو بر باد میده
گفتم حالا فعلا شما مدیرید پس به سلیقه رفتار کن تا فردایی که مدیر دیگری آمد و سلیقه ای دیگر
هیچ کس معقول رفتار نمیکند
هیییییی روزگار
این هم از رنجی که ما می بریم...
:(
افتادیم دست جماعتی که به اسم اسلام هر کاری دلشون بخواد با شرع و دین می کنند
به نام خدا
سلام
--------
اول اینو بگو:
اینو در جواب ِ پاسخ کامنتت توی وبم نوشتی که گفته بودم مگه وسط تحریریه نماز می خونن؟
بگو آره که ذوق کنم پستت به نوعی درخواستی بوده
سلام
نه خب در پاسخ به اون باید بگم نماز خونه طبقه بالاست و عده ای در همین وسط تحریریه با خدا ارتباط می گیرن و عده ای هم نماز جماعت رو انتخاب می کنن..کلا ازادی اینجا بیداد می کنه! مخصوصا ازادی در انتخاب بهداشت و بی بهداشتی
:پی
خب خیلی ساده ست، لابد نمی تونن چشماشونو فرو ببندن! :|
:|
بعله
با این تلاششون برای پوشوندن منافذ، نتیجه دیگری نمی شه گرفت.... :|
بی خود نیس تو انگلیسی آقایون هیز می باشند
:پی اونا بهتر از ما شناختن ذکور رو .... هوم!
آهان یه چیز دیگه هم به ذهنم رسید!
ینی سال ها پیش به ذهنم رسیده بود الآن یادم افتاد..
بذار با مثال بگم! :))
مسجد محله ی ما از اون مسجدی هایی ه که قسمت خانوم هاش طبقه ی بالاست.
بعععععد، دیواری که به سمت آقایونه خب کامل نیست، ینی تا یه جاییش دیواره (مثلا یه کم بیشتر از نیم متر)، حدود یک متر (شایدم یه کم بیشتر) هم شیشه ی مات ه، بقیه شم دیگه چیزی نیست. ینی مجموعش بیش از یک متر و نیم هستش، اما کمتر از دو متر، در حدی که خانوم هایی که نماز می خونن ایستاده هم که باشن سرشون پیدا نیست (از جهت بلندی می گم).
و خب این شیشه ها یه تیکه که نیست، چند تا شیشه است کنار هم که بینشون یه کم بازه (من عکس نمی ذارم، دیگه خودت تصور کن چه طوریه :دی)
خلاصه، این سال ها همین طوری بود، تا این که یه روز دیدیم شیشه ها رو با این که مات بودن رنگ هم کردن! گفتیم خب لابد به هر حال سایه ی خانوم ها زیادی پیدا بوده!!!
چندوقت بعد هم فاصله ی بین این شیشه ها رو چیز میز چسبودن، که این سؤال پیش میومد که آقایون مگه از اون پایین (فاصله ی سه چهار متری!) می تونستن از فاصله ی دو سه سانتی اون شیشه ها چیزی ببینن؟!
و بعد هم ارتفاع اون دیوارک رو به نحوی (شاید با چسبوندن چیزمیز!) بیشتر کردن! که باز هم این سؤال پیش اومد که اون دیوار که از قد خانوم ها بلندتر بود، مگه چیزی معلوم بود؟!
و ناگهان کاشف به عمل اومد که هووووووووووووع! آقایان گرامی می ترسن که نکنه خانوما از اون بالا دید بزنن لابد!!!!! :|
خلاصه از مدیر گرامی بپرس ببین دلیلش خودشیفتگی آقایون نیست؟
واه واه
مجبورم هی پاسخم رو به کامنت تو کات کنم!
:|
آخه آدم وقتی بعضی از این اقایون رو میبینه باید کفاره بده و نماز ایات بخونه!!! دید زدن؟ نه دید زدن؟
:|
( من دیگه حرفی ندارم! با صدای فامیل دور!)
نخیرم، به خاطر همون حرف من بوده! حتی اگر این دلیل توی ضمیر ناخودآگاهت باشه و خودت متوجه نباشی!
وگرنه دلیلی نداره تو که سالی یه بار آپ می کردی، حالا توی دو روز دو تا آپ بکنی!
بگو آره دل بچه رو نشکن خو :پی
بعللللللللللللللللللللللللله
فقط به خاطر دل گویای خاموشم نوشتم اینو
(خدایا منو به خاطر این دروغ ببخش)
هی من بگم همین جای محدود خودمون نماز بخونیم
مثل بقیه دوستان !!!!!!!!!!!!!
بازم گوش ندین
عزیزم!
نه آخه اینم شد راه حل؟ اینم شد راه حل؟
هی ما صحنه رو خالی کنیم؟
شما بیا صحنه نماز خونه محل کارت رو نجات بده! بام تهرون پیش کش!
واقعا با دیدن این منظره شگفت زده شدم، تا چه حد یه انسان میتونه در مقابل نفسش ضعیف باشه
:(
تا بدین جا میتونه ضعیف باشه که زن رو محبوس کنه تا خودش به مفسده نیفته!
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران برتو نخواهند نوشت/ من اگر نیکم و گربد تو برو خود را باش، هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت.......
همه چی تو اینجا درسته، فقط این نمازخانه خواهران مانده بود، که خدارو شکر این مشکل هم حل شد.
خدا این چشم های پاک را از ما آدمیان نگیرد
و البته این بهترین دغدغه ای بوده که تا حالا رویت شده!
ای کاش مدیران ما وقتی انتخاب می شدند بهشان گفته می شد که اولویت هایشان چه ها باید باشد که اینطور حاشیه نروند!
ممنون بابت حضور و تاییدتون
سلام
1. عکسا بازیده نشد بازم. أد تو قبلیا
2. یه بلانسبتی، چیزی هم اگه میگفتین دعاتون میکردماااا!!!
بهرحال تا اطلاع ثالثیه تحریمین... بعله!
سلام
بلانسبت چی خب؟ نه یعنی واقعا این کارا غیر از این نتیجه، چه عاملی می تونه داشته باشه خب؟
"نه یعنی واقعا این کارا غیر از این نتیجه، چه عاملی می تونه داشته باشه خب؟ "
یحتمل همون دید زدن آقایون از سوی خانوم ها!
البته خب همه رو هم نیم شه با یک چوب زد، برا خیلی از آقایون در این زمینه بلانسبت هم باید گفت خب
لااقل اگر در مقام مقایسه بربیاییم خب من که مطمئنم، تو رو نمی دونم...
بعله
قطعا یه بلا نسبتی داره در مواردی
من همیشه گفتم فقط 99 درصد اقایون هستند که ابروی اون یکدرصد باقی مونده رو می برن
به نام خدا
سلام
آقا کلی حرف دارما
زنبیل من محفوظ
سلام
محفوظ محفوظه
من همیشه از نظرات شما استقبال میکنم چون گواهی بر حقانیت من هستید :دی
به نام خدا
سلام
واقعاً اگه یکم آدم دقت کنه کار این جور مردها خنده داره
مگه نه اینکه خانمها در هنگام نماز بهترین پوشش رو دارن.
و غیر از اون بعضیهاشون کمی تا قسمتی از پوشش کامل رو حذف میکنن.
بعد اونوخت این آقایون مواقع غیر نماز، انگار براشون اشکال نداره که خانمی در محدودهی اونا باشه و مانعی نباشه که بین اونا و خانوما حائل بشه. بعضاً هم از نگاه معمولی گرفته تا حرف زدن معمولی و تا .... از نظرشون اشکال نداره بین خانمها و آقایون رد و بدل بشه.
اما هنگام نماز همهای مجازها غیر مجاز میشه.
نمیدونم شاید فکر میکنن خدا فقط موقع نماز میتونه آدمها رو ببینه :دی
یا نمیدونم شاید اصلاً موقع کار کردن حضور قلب عبادت با خدا رو پیدا میکنن و حضور خانمها در میدان دیدشون مشکلی نداره ولی هنگام نماز خوندن چون حضور قلب ندارن ، میترسن به گناه بیفتن.
چی بگم والا واقعاً این یکی از عجایب دنیای بعضی مردان ایرانی هست
سلام
خنده؟ نخیر !
گریه داره این کارا!
این که از اسلام ظاهرش رو همه فهمیدن نه باطنش رو...و اگر کسی بگه باطن رو دریابید میشه منافق!
:|
سلام.
از بعضی از این برادران یا اخویها (یحتمل همیشه چفیه بر گردن) این مسائل به دور نیست و احتمال قوی تر آنطرفی ها نیز جنسشان با اینطرفی ها چندان تفاوتی نداره!
(بالاخره محل کار هر چی هم باشه هم نوعان خودش رو جذب میکنه)
در مورد پ.ن ها؛
چقدر برخی خانوما سر خودشون فی المعطلند!
هیچ جا هیچ خبری نیست.
سلام
اتفاقا چفیه ای بر گردن ندارند؛ بیخود نیاندازید گردن ولایت مداری!
رهبر محبوب من هیچ وقت نظرات افراطی درباره زن ها نداشته و تایید نکرده است
سلام
من دیگه حرفی ندارم
سلام
واقعا آدم دیگه اصلا حرفی نداره
کجایی؟
:(
این اخم چیه؟؟ خوبی؟؟؟ :(
اخم یکم مدلش فرق داره هااا
این شکلک "ناراحت" نامیده می شه
:پی
فرین بانو. اینجا که کمی امید وار کننده تر است وقتی ذهنت را به محیط اداره معطوف می کنی. تنها می توانم برایشان دعا کنم که "خدایا عقلشان را فزون تر گردان و افق دیدشان را از زیر پایشان به اندکی آنسو تر رهنمون ساز؛ باشد که همه رستگار شویم"
متشکرم همکار عزیزم...
یعنی کلی کیفور شدم وقتی حین خوندن مطلبم اونطوری می خندیدی
همیشه خندان ببینمت
:)
من که خاطره مسجد محلمون رو براتون تعریف کرده بودم که به اتهام نشستن در صف اول و در نقطه اتصال بین آقایان و خانم ها توسط یک مادر حدود 80 ساله محترمی به صف دیگه ای تبعید شدم .برو خدا رو شکر کن نمازخونه ما که نمازخونه فاضله اس
هی روزگار...
کاش همه دغدغه ساختمون ما نماز خونه بود و سرویس بهداشتی اش!!!
واااااااااااااااااااای
ای واااااااااااااااااااااای
روانیم کرد این پستت حسسسسسسسس :|
نابودم کردی
داغونم کردییییییییییییییی
ینی به حالی رسیدم که از این روزا و این چیزایی که دارم می بینم بالاتربگم از خودم فراریم
:|
:|
:((
یه چندبار خوندم ولی نفهمیدم دقیقا منظورت تایید مطلب من بود؟ رد مطلب بود؟ هوم؟
اون نوارهای سفید عمودی نقش درزگیر رو دارن الآن؟ :|
بعله!
تازه اینا زیرش یه بار درزگیری شده هااا یعنی زیرش چسب قهوه ای سوخته زدم..بعضی جاهاش یه خورده ترک برداشته بوده دوباره روش مقوا زدن!!! یعنی ادم می مونه چی بگه!